چتردارلغتنامه دهخداچتردار. [ چ َ ] (نف مرکب ) دارنده ٔ چتر. آن کس که چتر در دست دارد. || چترساز. (آنندراج ). رجوع به چترساز شود. || کنایه از پادشاه . کنایه از صاحب لوا و چتر. آنکه علامت شاهی و بزرگی دارد. || کسی که چتر بر سرپادشاه نگه میداشته . چترکش . (آنندراج ) : گ
بمب چتردارpara bombواژههای مصوب فرهنگستانبمبی با تجهیزات ویژه و چتری که پس از پرتاب از هواگرد بهطور خودکار باز میشود
منور چتردارparachute flare, parachute distress signalواژههای مصوب فرهنگستاننوعی منور علامتدهی که بخش نورانی آن به چتری متصل است تا با کاهش سرعت فرود منور زمان علامتدهی را افزایش دهد
چترداریلغتنامه دهخداچترداری . [ چ َ] (حامص مرکب ) چتر داشتن . نگه داشتن چتر در دست . || سلطنت . پادشاهی . فرمانروایی : چو آمد از ره امیدواری بسنجر شد مقرر چترداری . شفیع اثر (از آنندراج ).|| چترکشی . چتربری . رجوع به چتردار شود.
بمب چتردارpara bombواژههای مصوب فرهنگستانبمبی با تجهیزات ویژه و چتری که پس از پرتاب از هواگرد بهطور خودکار باز میشود
منور چتردارparachute flare, parachute distress signalواژههای مصوب فرهنگستاننوعی منور علامتدهی که بخش نورانی آن به چتری متصل است تا با کاهش سرعت فرود منور زمان علامتدهی را افزایش دهد
چتر گشادنلغتنامه دهخداچتر گشادن . [ چ َ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) چتر گشودن . چتر بازکردن : گشت مهیا همه ترتیب بارچتر گشاد از دو طرف چتردار.میرخسرو (از آنندراج ).
چترسازلغتنامه دهخداچترساز. [ چ َ] (نف مرکب ) چتردار. چترکش . (آنندراج ) : چترسازی است ابر بر سر توتیغبازی است برق بر در تو. باقرکاشی (از آنندراج ).رجوع به چتردارو چترکش شود. || سازنده ٔ چتر. تهیه کننده و فراهم کننده ٔ چتر. رجوع به چت
چترکشلغتنامه دهخداچترکش . [ چ َ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) چتردار. (آنندراج ). آن کس که چتر بدست گیرد و بر سر شاه یا صاحب مرتبه و مقامی نگاه دارد. کشنده ٔ چتر : مه ز فلک چترکش شاه شدچتر بهمسایگی ماه شد. میرخسرو
چترداریلغتنامه دهخداچترداری . [ چ َ] (حامص مرکب ) چتر داشتن . نگه داشتن چتر در دست . || سلطنت . پادشاهی . فرمانروایی : چو آمد از ره امیدواری بسنجر شد مقرر چترداری . شفیع اثر (از آنندراج ).|| چترکشی . چتربری . رجوع به چتردار شود.
بمب چتردارpara bombواژههای مصوب فرهنگستانبمبی با تجهیزات ویژه و چتری که پس از پرتاب از هواگرد بهطور خودکار باز میشود
منور چتردارparachute flare, parachute distress signalواژههای مصوب فرهنگستاننوعی منور علامتدهی که بخش نورانی آن به چتری متصل است تا با کاهش سرعت فرود منور زمان علامتدهی را افزایش دهد