چترسازلغتنامه دهخداچترساز. [ چ َ] (نف مرکب ) چتردار. چترکش . (آنندراج ) : چترسازی است ابر بر سر توتیغبازی است برق بر در تو. باقرکاشی (از آنندراج ).رجوع به چتردارو چترکش شود. || سازنده ٔ چتر. تهیه کننده و فراهم کننده ٔ چتر. رجوع به چت
ترشاشلغتنامه دهخداترشاش . [ ت َ ] (ع مص ) چکیدن آب و خون و اشک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
تیرسازلغتنامه دهخداتیرساز. (نف مرکب ) تیرگر. (آنندراج ). کسی که تیر می سازد. (ناظم الاطباء). سازنده ٔ تیر. نابل . نبال : چو کوتاهیی بیند از تیرسازکند در زدن همچو رمحش دراز.ملاطغرا (از آنندراج ).
تودغدۀ تیروسازthyrotrope adenoma, thyrotroph adenoma, thyrotroph cell adenomaواژههای مصوب فرهنگستانتودغدۀ هیپوفیزی نادری که بیش از حد هورمون تیروتروپین ترشح میکند
چتردارلغتنامه دهخداچتردار. [ چ َ ] (نف مرکب ) دارنده ٔ چتر. آن کس که چتر در دست دارد. || چترساز. (آنندراج ). رجوع به چترساز شود. || کنایه از پادشاه . کنایه از صاحب لوا و چتر. آنکه علامت شاهی و بزرگی دارد. || کسی که چتر بر سرپادشاه نگه میداشته . چترکش . (آنندراج ) : گ