چترکلغتنامه دهخداچترک . [ چ َ رَ ] (اِ) نام گیاهی . (ناظم الاطباء). یکنوع از سرخس هایی که در پزشکی بکار میرود و برگهای کوچک آن بریدگی زیاد دارد و بواسطه ٔ زیادی هاگینه ها در زیر آن زرد رنگ است . (از گیاه شناسی گل گلاب ص 168).
چترکلغتنامه دهخداچترک . [ چ َ رَ ] (اِ مصغر) مصغر چتر. چتر کوچک . چتر خرد.آفتاب آز اگر رنجه کندْت از نُمیدی چترکی بر سر فکن .ناصرخسرو.
ترق ترقلغتنامه دهخداترق ترق . [ ت ِ رِ ت ِ رِ ] (اِ صوت ) حکایت آواز تیر سقف آنگاه که شروع به شکستن کند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). حکایت آواز برخورد دو چیز عموماً.
طریق طریقلغتنامه دهخداطریق طریق . [ طِرْ ری طِرْ ری ] (ع صوت مرکب ) بجای طرقواکه فعل امر است استعمال کنند. رجوع به طرقوا شود.
چترکشلغتنامه دهخداچترکش . [ چ َ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) چتردار. (آنندراج ). آن کس که چتر بدست گیرد و بر سر شاه یا صاحب مرتبه و مقامی نگاه دارد. کشنده ٔ چتر : مه ز فلک چترکش شاه شدچتر بهمسایگی ماه شد. میرخسرو
اشقولوفندریونلغتنامه دهخدااشقولوفندریون . [ اِ ف َ دَ ] (معرب ، اِ) اسقولوفندریون . نوعی از خزه که در دیوارها بسیار است . چترک . حشیشةالذهب . حشیشةالطحال . حشیشةالادویة. عقربان . (دزی ج 1 ص 25). و رجوع به اسقولوفندریون شود.
چتریلغتنامه دهخداچتری . [ چ َ ] (اِ) نوعی گیاه که از نباتات تیره ٔ چتری است و عموماً دارای گل آذین چتری میباشد. در گل آذین چتری مرکب ، هر پایک گل به چتر کوچکی بنام چترک منتهی میگردد. (از گیاه شناسی ثابتی ص 451 و 452).
اسقلینسلغتنامه دهخدااسقلینس . [ اَ ق َ ن ُ / اِ ق َ ن ُ ] (معرب ، اِ) نام دوائی که آنرا بشیرازی زنگی دارو گویند و آن بیخ کبر رومی است و آنرا اسقولوفندریون هم خوانند و بعربی حشیشةالطحال گویند. گرم و خشک است در اول و دوم . (برهان ). اسقلینس ، اسقولوفندریون است . (
چترکشلغتنامه دهخداچترکش . [ چ َ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) چتردار. (آنندراج ). آن کس که چتر بدست گیرد و بر سر شاه یا صاحب مرتبه و مقامی نگاه دارد. کشنده ٔ چتر : مه ز فلک چترکش شاه شدچتر بهمسایگی ماه شد. میرخسرو