چرخشتلغتنامه دهخداچرخشت . [ چ َ خ ُ / خ َ ] (اِ) آنجای که انگور برای شراب بپالاید. (فرهنگ اسدی ).بر وزن و معنی چرخست باشد و آن چرخی و حوضی باشد که انگور در آن ریزند و بمالند تا شیره ٔ آن برآید. (برهان ). چَرَس باشد. (نسخه ای از فرهنگ اسدی ). حوضی که انگور در آ
چرخشتفرهنگ فارسی عمید۱. چرخی که با آن آب انگور بگیرند.۲. ظرفی که در آن انگور بریزند و لگد کنند تا آبش گرفته شود و در خم بریزند برای ساختن شراب؛ جاست؛ سپار: ◻︎ آنگه به یکی چرخشت اندر فکندشان / بر پشت لگد بیست هزاران بزندشان (منوچهری: ۱۵۵).
چرخشتفرهنگ فارسی معین(چَ خُ) (اِ.) 1 - چرخی که با آن آب انگور گیرند. 2 - حوضی که در آن انگور بریزند و لگد کنند تا آبش گرفته شود.
چرخستلغتنامه دهخداچرخست . [ چ َ خ ُ / خ َ ] (اِ) چرخی باشد که بدان شیره ٔ انگور و نیشکر گیرند. (برهان ). منگنه و چرخی که بدان شیره ٔ انگورو نیشکر گیرند. (ناظم الاطباء). || حوضی که در آن انگور بریزند و لگد کنند تا شیره ٔ آن برآید.(برهان ) (ناظم الاطباء). رجوع ب
رخصتلغتنامه دهخدارخصت . [ رُ ص َ ] (ع اِمص ) اذن وپروانه و پروانگی و لهی و اجازه ٔ حرکت و کوچ . (ناظم الاطباء). جواز. (ناظم الاطباء). دستوری . (آنندراج ) (از فرهنگ جهانگیری ) (یادداشت مؤلف ) (فرهنگ نظام ). اجازت . (از آنندراج ) (از فرهنگ جهانگیری ) (غیاث اللغات ). اجازه . (ناظم الاطباء) (فره
چرخشتکلغتنامه دهخداچرخشتک . [ چ َ خ ُ / خ َ ت َ ] (اِ مصغر) چرخشت کوچک . دستگاهی فلزی یا چوبی که بوسیله ٔ آن آب انگور یا میوه های دیگر گرفته شود. چروخچه (در اصطلاح اهالی فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه ). چرخشته . رجوع به چرخشت و چرخشته و چروخچه شود.
چرخشتهلغتنامه دهخداچرخشته . [ چ َ خ ُ / خ َ ت َ / ت ِ ] (اِ) دستگاهی شبیه منگنه از چوب ، که میوه هایی از قبیل انگور و غیره را میفشرد و آب آنها را میگیرد. (شعوری ج 1 ص <span class="hl" dir="ltr"
جرخستلغتنامه دهخداجرخست . [ ج َ خ َ ] (اِ) چرخ انگورمالی باشد و با جیم فارسی هم گفته اند. چرخست . و رجوع به چرخشت شود. چرخ انگورمالی . جرخست . (ناظم الاطباء). رجوع به چرخشت شود.
معصرلغتنامه دهخدامعصر. [ م ِ ص َ ] (ع اِ) آنچه در آن شیره ٔ انگور فشارند به فارسی چرخشت گویند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). چرخشت و ظرفی که در آن انگور فشارند. ج ، معاصر. (ناظم الاطباء).آنچه در آن انگور فشارند. معصرة. (از اقرب الموارد). چرخ . چرخشت . سپار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
چرخشتکلغتنامه دهخداچرخشتک . [ چ َ خ ُ / خ َ ت َ ] (اِ مصغر) چرخشت کوچک . دستگاهی فلزی یا چوبی که بوسیله ٔ آن آب انگور یا میوه های دیگر گرفته شود. چروخچه (در اصطلاح اهالی فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه ). چرخشته . رجوع به چرخشت و چرخشته و چروخچه شود.
چرخشتهلغتنامه دهخداچرخشته . [ چ َ خ ُ / خ َ ت َ / ت ِ ] (اِ) دستگاهی شبیه منگنه از چوب ، که میوه هایی از قبیل انگور و غیره را میفشرد و آب آنها را میگیرد. (شعوری ج 1 ص <span class="hl" dir="ltr"