ترجمه مقاله

چرم

čarm

۱. پوست دباغی‌شدۀ حیوانات.
۲. [قدیمی] پوست بدن حیوان: ◻︎ بیفکند گوری چو پیل ژیان / جدا کردش از چرم تن تا میان (فردوسی: ۲/۲۵).
۳. [قدیمی] پوست بدن انسان: ◻︎ بجوشیدش از دیدگان خون گرم / به دندان همی‌کند از تنش چرم (عنصری: ۳۵۹).
۴. [قدیمی] زه کمان.
⟨ چرم کمان: [قدیمی] زه ‌کمان.
⟨ چرم گور: [قدیمی] = ⟨ چرم گوزن: ◻︎ چو بر شاخ آهو کشد چرم گور / بدوزد سر مور بر پای مور (نظامی۵: ۷۸۹).
⟨ چرم گوزن: [قدیمی] زه کمان؛ چلۀ کمان: ◻︎ بمالید چاچی‌کمان را به ‌دست / به‌ چرم گوزن اندرآورد شست (فردوسی: ۷/۵۳۹).

ادیم، پوست، تیماج، پوستدباغیشده

ترجمه مقاله