فرهنگ فارسی عمید
۱. دورافتاده.۲. کنار.۳. منحرف.⟨ پرت شدن: (مصدر لازم) افتادن از بالا به پایین؛ فرو افتادن.⟨ پرت کردن: (مصدر متعدی)۱. دور افکندن.۲. انداختن کسی یا چیزی از بالا به پایین، یا از جایی به جای دیگر.⟨ پرتوپلا:۱. پراکنده؛ پخش.۲. سخنان بیهو