چریدنیلغتنامه دهخداچریدنی . [ چ َ دَ ] (ص لیاقت ) (از چریدن + ی لیاقت ) گیاه و علفی که لایق و قابل چریدن باشد. (ناظم الاطباء). سبزه و گیاهی که چریدن را شاید. رجوع به چریدن و چراندنی شود.
ردینیلغتنامه دهخداردینی . [ رُ دَ ] (ص نسبی ) منسوب به رُدَینة، نام زنی که نیزه راست میکرد.- رمح ردینی ؛ منسوب به ردینة زن سمیرة. (از ناظم الاطباء). منسوب به ردینة. (منتهی الارب ). منسوب است به زنی ردینةنام که نیزه راست میکرد. (از اقرب الموارد) (از انساب سمعانی ).
پریدنیلغتنامه دهخداپریدنی . [ پ ُ دَ ] (ص لیاقت ) پرشدنی . مملوشدنی . قابل پرشدن . انباشتنی . که پریدن او ضرور است .
پوسیدنیلغتنامه دهخداپوسیدنی . [ دَ ] (ص لیاقت ) درخور پوسیدن . که پوسد. که سبکی و تخلخل و تباهی پذیرد. که بچرد. چریدنی (در تداول مردم قزوین ).
ارتاعلغتنامه دهخداارتاع . [ اِ ] (ع مص ) چرانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). بچرانیدن . چرانیدن شتران خود را. || رویانیدن باران علف چریدنی را. (منتهی الارب ).
چریدنلغتنامه دهخداچریدن . [ چ َ دَ ] (مص ) گیاه خوردن ستوران و چارپا، نسبت آن بسوی طیور نیز آمده . (آنندراج ). گیاه خوردن و علف خوردن چارپا، در باغ و صحرا و مرغزار و چمن و جز آن در صورتیکه وی را رها کرده باشند. (ناظم الاطباء). بریدن حیوان گیاه زمین را با دندان یا منقار خود و خوردن آن . (فرهنگ