فیفی عطرلوسلغتنامه دهخدافیفی عطرلوس . [ ] (معرب ، اِ) عدس جبلی است که عدس المر باشد. (فهرست مخزن الادویه ).
فیفی لاموسلغتنامه دهخدافیفی لاموس . [ ] (معرب ، اِ) بخور مریم است که نوعی از عرطنیثا باشد. (فهرست مخزن الادویه ).
فیافیلغتنامه دهخدافیافی . [ف َ فی ] (ع اِ) ج ِ فیفاء. (منتهی الارب ). بیابانها. (غیاث ) : همه شب در ستره ٔ خوافی ظلمت قطع فیافی آن مسافت میکرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || مکانهای مستوی و هموار. (فرهنگ فارسی معین ).