چلولغتنامه دهخداچلو. [ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «یکی از قلاع بجنورد است که درکنار رودخانه ٔ سیم بار واقع شده و زراعتش از آب این رودخانه مشروب میشود. این آبادی هوایی گرمسیری و شصت خانوار سکنه دارد». (از مرآت البلدان ج 4 ص
چلولغتنامه دهخداچلو. [ چ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان اندیکا بخش قلعه زراس شهرستان اهواز که در 42 هزارگزی خاور قلعه زراس واقع است . جلگه و گرمسیر است و 350 تن سکنه دارد. آبش از چشمه . محصولش گندم ، جو و برنج . شغل اهالی زراعت ور
چلولغتنامه دهخداچلو. [ چ ِ / چ ُ ل َ / لُو ] (اِ) چلاو. (ناظم الاطباء). خشکه برنج . غذایی که از برنج سازند و با خورشها خورند. در تداول عامه ، خوراکی است که از برنج خالص با روغن یاکره پزند و آن را با کباب یا خورش دیگر خورند.
چلولغتنامه دهخداچلو. [ چ ِ ل ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان کوَشک بخش بافت شهرستان سیرجان که در 85 هزارگزی جنوب خاور بافت بر سر راه فرعی بافت به اسفندقه واقع است و8 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class="h
چلولغتنامه دهخداچلو. [ چ ِ ل ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان پشتکوه بخش اردل شهرستان شهر کرد که در 30 هزارگزی شمال باختر اردل واقع است . کوهستانی و معتدل و دارای جنگل است و 455 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و رودخانه . محصولش غلات آبی
لوـ لوlo-lo, lift-on lift-offواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بارگیری و تخلیه، بهویژه در کشتیهای بارگُنجی، که در آن از جرثقیل برای جابهجایی بار استفاده میشود
سحابی کلاینمن ـ لوKleinmann-Low Nebula, KL Nebulaواژههای مصوب فرهنگستانمنبعی نیرومند و گسترده از تابش فروسرخ که در پشت سحابی جبار قرار دارد
پلیاتیلن کمچگالیlow-density polyethylene, LDPEواژههای مصوب فرهنگستانپلیاتیلن با چگالی حدود 0/912 تا 0/925 g/cm3
پلیاتیلن بسیارکمچگالیvery low density polyethylene, VLDPEواژههای مصوب فرهنگستانپلیاتیلن با چگالی 0/900 تا 0/915 g/cm3
چلوارلغتنامه دهخداچلوار. [ چ ِل ْ ] (اِ) پارچه ٔ پنبه ای سفید آهارداری که از آن پیراهن و زیرجامه و دیگر جامه ها سازند. چلواری . (ناظم الاطباء) : آن را که به سر چند گزی چلوار است بینی که چه پیچ و خمش اندر کار است . آصف ابراهیمی .رجوع
چلوخورشلغتنامه دهخداچلوخورش . [ چ ِ / چ ُ ل َ / لُو خ ُ رِ ] (اِ مرکب ) غذایی مرکب از چلو و قسمی خورش . نوعی خوراک ایرانی که از برنج آب کش و یک قسم خورش و گوشت یا سبزی ترکیب شود. چلو با خورش ، و رجوع به چلو و خورش شود.
چلوارلغتنامه دهخداچلوار. [ چ ِل ْ ] (اِ) پارچه ٔ پنبه ای سفید آهارداری که از آن پیراهن و زیرجامه و دیگر جامه ها سازند. چلواری . (ناظم الاطباء) : آن را که به سر چند گزی چلوار است بینی که چه پیچ و خمش اندر کار است . آصف ابراهیمی .رجوع
چلوخورشلغتنامه دهخداچلوخورش . [ چ ِ / چ ُ ل َ / لُو خ ُ رِ ] (اِ مرکب ) غذایی مرکب از چلو و قسمی خورش . نوعی خوراک ایرانی که از برنج آب کش و یک قسم خورش و گوشت یا سبزی ترکیب شود. چلو با خورش ، و رجوع به چلو و خورش شود.
چلوارلغتنامه دهخداچلوار. [ چ ِل ْ ] (اِخ ) دهی از دهستان اندیکا بخش قلعه زراس شهرستان اهواز که در 45 هزارگزی خاور قلعه زراس واقع است . جلگه و گرمسیر است و 70 تن سکنه دارد. آبش از چشمه . محصولش گندم ، جو و برنج . شغل اهالی زراع
چلواربافیلغتنامه دهخداچلواربافی . [ چ ِل ْ ](اِ مرکب ) دستگاه و کارگاهی که در آنجا چلوار میبافند. کارخانه ٔ چلواربافی . جای بافتن چلواری . و رجوع به چلوار و چلواری شود.
چلواریلغتنامه دهخداچلواری . [ چ ِل ْ ] (ص نسبی ، اِ) پارچه ٔ پنبه ای سفیدآهارداری که از آن پیراهن و زیرجامه و دیگر جامه ها سازند. (از ناظم الاطباء). چلوار. (ناظم الاطباء). در تداول عامه ؛ چلوار را گویند که پارچه ای نخی و سفیدرنگ و لطیف است و از آن برای دوختن پیراهن و جامه های زیرین و ملافه و رو
دمرچلولغتنامه دهخدادمرچلو. [ دَ م ِ چ ِ ] (اِخ ) از ایلات اطراف مشکین آذربایجان و مرکب از هزار خانوار است . ییلاق این ایل سبلان و قشلاق آن مغان می باشد و به شغل کشاورزی اشتغال دارند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 85 و 108).
پی چلولغتنامه دهخداپی چلو. [ چ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بلده ٔ کجور بخش مرکزی شهرستان نوشهر. کوهستانی ، سردسیر،دارای 160 تن سکنه . آب آن از چشمه و رودخانه ٔ محلی ،محصول آنجا غلات و ارزن . شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج
چرچلولغتنامه دهخداچرچلو. [ چ ِ چ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب میناب شهرستان مراغه که در 19هزارگزی شمال باختر میاندوآب و 15هزارگزی باختر ارابه رو میاندوآب به میناب واقع است . جلگه و معتدل است و <span class="
چرچلولغتنامه دهخداچرچلو. [ چ ِ چ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان یافت بخش هوراند شهرستان اهر که در 16هزارگزی جنوب خاوری هوراند و 28500گزی شوسه ٔ اهر به کلیبر واقع است .کوهستانی ، گرمسیر و مالاریائی است و 21
ساچلولغتنامه دهخداساچلو. (اِخ ) دهی است از دهستان مشکین باختری بخش مرکزی شهرستان خیاو، واقع در 11 هزارگزی جنوب باختری خیاو، و 3 هزارگزی راه شوسه ٔ خیاو به اهر. کوهستانی است و هوای معتدلی دارد و از آب رودگرگر مشروب می شود. محصو