چلوکبابلغتنامه دهخداچلوکباب . [ چ ِ / چ ُ ل َ / لُو ک َ / ک ِ ] (اِ مرکب ) (از: چلو + کباب ) غذای معروف و مطبوع ایرانی که در بیشتر شهرهای ایران برای پختن و فروختن آن به مشتریان ، محل های مخصوص و
چلوکبابیلغتنامه دهخداچلوکبابی . [ چ ِ / چ ُ ل َ / لُو ک َ ] (اِ مرکب ) محل تهیه و فروش چلوکباب . آنجا که به مشتریان چلوکباب فروشند. دکان چلوکباب پزی .شهرت مغازه هایی که مخصوص پختن و فروختن چلوکباب است . در تداول عامه ، محلی را گو
پشت بندلغتنامه دهخداپشت بند. [ پ ُ ب َ ] (اِ مرکب ) دیواری کوتاه در پی دیواری بلند برای نگاه داشتن آن از افتادن . بنائی پشت دیوار تا برپای ماند. || مدد. معین . ردیف . || ذخیره در سپاهی . || طعام دوم که در چلوکبابی ها آرند کمتر از اَوّلی . بار دوم چلوکباب در دکانهای چلوپزی . بشقاب دوم وسوم چلوکبا
چلاولغتنامه دهخداچلاو. [ چ ُ ](اِ) به معنی خشکه ٔ برنج . (آنندراج ) (غیاث ). طعامی که از برنج سازند، و با خورشها خورند وخشکه برنج نیز گویند. (ناظم الاطباء). چلو. خوراکی که از برنج با روغن یا کره سازند و آن را با کباب یا انواع خورشهای دیگر خورند. و رجوع به چلو و چلوکباب و چلوخورش شود.
چلولغتنامه دهخداچلو. [ چ ِ / چ ُ ل َ / لُو ] (اِ) چلاو. (ناظم الاطباء). خشکه برنج . غذایی که از برنج سازند و با خورشها خورند. در تداول عامه ، خوراکی است که از برنج خالص با روغن یاکره پزند و آن را با کباب یا خورش دیگر خورند.
غذایاصلیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت چلوکباب، آبگوشت، دیزی، بزباش، چلوخورش، پلوخورش، خورش، خورشت، قلیه بریانی، غرمه (قرمه) کباب، کباب برگ، کوبیده، ممتاز، سلطانی، بلغاری، بختیاری، قفقازی، شیشلیک، چنجه، مخصوص، کباب لقمه، طاس کباب، کباب چوبی مرغ بریان همبرگر، پیتزا، ماکارونی، اسپاگتی، ورمیشل خورشت: قیمه، قورمهسبزی، بادمجان، کد
کبابلغتنامه دهخداکباب . [ ک َ ] (اِ) گوشت که به درازا ببرند برای بریان کردن و فارسیان بمعنی گوشت بریان به طریق معهود استعمال نمایند. (بهار عجم ) (آنندراج ). گوشت که به قطعات برند و گاه بکوبند و سپس بر آتش نهند تا بریان شود. گوشت قطعه قطعه کرده بروی آتش بریان کرده . گوشت با پیاز و دنبه ٔ نرم ق
چلوکبابیلغتنامه دهخداچلوکبابی . [ چ ِ / چ ُ ل َ / لُو ک َ ] (اِ مرکب ) محل تهیه و فروش چلوکباب . آنجا که به مشتریان چلوکباب فروشند. دکان چلوکباب پزی .شهرت مغازه هایی که مخصوص پختن و فروختن چلوکباب است . در تداول عامه ، محلی را گو