چلچراغلغتنامه دهخداچلچراغ . [ چ ِ چ ِ ] (اِ مرکب ) نخلی باشد از چوب یا نقره که چراغهای بسیار در آن می افروزند. (آنندراج ). نخلی چوبین و یا برنجین و یا نقرگین که چراغ بسیار در آن افروزند. (ناظم الاطباء). نوعی جار یا قندیل بزرگ که انواع بلورین یا سیمین و زرین درساختمانهای مجلل برای روشن کردن سالن
سوسن چلچراغواژهنامه آزادنوعی گل از تیرۀ سوسنیان که تنها در روستای داماش شهرشتان رودبار، و رودسر در استان گیلان، مناطق محدودی از مازندران و اردبیل، و لنکران در کشور آذربایجان می روید.
لپرکلغتنامه دهخدالپرک . [ ] (اِ) لچ . لگدی باشد که به پشت پای زنند. اسدی ذیل لغت لج در لغت نامه گوید: لج لگدی باشد که به پشت پای زنند و لپرک نیز گویند.
سوسن چلچراغواژهنامه آزادنوعی گل از تیرۀ سوسنیان که تنها در روستای داماش شهرشتان رودبار، و رودسر در استان گیلان، مناطق محدودی از مازندران و اردبیل، و لنکران در کشور آذربایجان می روید.
سوسن چلچراغواژهنامه آزادنوعی گل از تیرۀ سوسنیان که تنها در روستای داماش شهرشتان رودبار، و رودسر در استان گیلان، مناطق محدودی از مازندران و اردبیل، و لنکران در کشور آذربایجان می روید.