چلیکلغتنامه دهخداچلیک . [ چ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان رحمت آباد، بخش میاندوآب شهرستان مراغه که در 25 هزارگزی شمال باختری راه میاندوآب به مهاباد واقع است . جلگه و معتدل است و 448 تن سکنه دارد. آبش از زرینه رود و سیمین رود. محصو
چلیکلغتنامه دهخداچلیک . [ چ ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان اجارود بخش گرمی شهرستان اردبیل که در 12 هزارگزی جنوب خاوری و 12 هزارگزی راه شوسه ٔ گرمی به بیله سوار واقع است .جلگه و گرمسیر است و 165 تن
چلیکلغتنامه دهخداچلیک . [ چ ِ ] (ترکی ، اِ) در ترکی ، به معنی فولاد. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || ظرفی چوبین که دو قاعده ٔ آن بشکل دو دایره ٔ مسطح است . که بوسیله ٔ تخته هایی به یکدیگر متصل شده و درآن شراب ، سرکه و غیره ریزند . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ دکتر معین ). بشکه . خمره ٔ چوبین .و رجو
چلیکkegواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بشکة باریک با ظرفیت تقریبی 5/113 لیتر، برای حمل و نگهداری مایعات و موادی مانند میخ و باروت
چلک چلکلغتنامه دهخداچلک چلک . [ چ ِ ل ِ چ ِ ل ِ ] (اِ صوت ) آواز کفش های پاشنه خوابیده هنگام راه رفتن کسی که از این نوع کفش در پای دارد. نقل صوت کفش آنگاه که به سبکی و کاهلی روند. صدای کفش هایی از نوع نعلین به هنگام راه رفتن با آنها، چلیک چلیک ، چلپ چلپ . و رجوع به چلپ چلپ و چلیک چلیک شود.
چلیک چلیکلغتنامه دهخداچلیک چلیک . [ چ ِ چ ِ ] (اِ صوت مرکب ) صدای کفش های پاشنه خوابیده و نعلین به هنگام راه رفتن . چلک چلک . چلپ چلپ . صدای راه رفتن کسانی که نعلین و اقسام دیگر کفشهای پاشنه خوابیده به پادارند. صدای به زمین کشیدن پاشنه های کفش راحتی یا نعلین هنگام راه رفتن . و رجوع به چلک چلک و چل
لق لقلغتنامه دهخدالق لق . [ ل َ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ ارداک شهرستان مشهد، واقع در 21هزارگزی شمال مشهد. جلگه ، معتدل و دارای 293 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراعت و مالداری و را
لک لکلغتنامه دهخدالک لک . [ ل َ ل َ ] (اِخ ) دهی مرکز دهستان بهمئی گرمسیر بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان ، واقع در 42000گزی خاور شوسه ٔ جایزان به آغاجاری . دشت ، گرمسیرو مالاریائی و دارای 100 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنج
چلیک چلیکلغتنامه دهخداچلیک چلیک . [ چ ِ چ ِ ] (اِ صوت مرکب ) صدای کفش های پاشنه خوابیده و نعلین به هنگام راه رفتن . چلک چلک . چلپ چلپ . صدای راه رفتن کسانی که نعلین و اقسام دیگر کفشهای پاشنه خوابیده به پادارند. صدای به زمین کشیدن پاشنه های کفش راحتی یا نعلین هنگام راه رفتن . و رجوع به چلک چلک و چل
چلیکهلغتنامه دهخداچلیکه . [ چ ِ ک َ ] (اِ) در تداول عامه ، تکه های خرد و باریک که از هیزم شکسته بر جای ماند. تکه ریزه های هیزم . چوب دراز سخت باریک . خرده های ریزه ٔهیمه که معمولاً از آنها برای روشن کردن اجاق یا بخاری یا سماور و امثال اینها استفاده کنند. ریزه های هیزم خرد و دراز. چَوچَلیک (در
چلیکچرخbarrel roll/barrel-rollواژههای مصوب فرهنگستاننوعی جولان یا نمایش هوایی که در آن، هواپیما، درضمن گردش حول محور طولی، حول محور عرضی نیز میچرخد
چلیکهفرهنگ فارسی معین(چِ کِ یا کَ) (عا.) 1 - تکه های خرد و باریک که از هیزم شکسته بر جای ماند. 2 - (کن .) دست ها و پاهای سخت لاغر.
چیلیکلغتنامه دهخداچیلیک . (ترکی ، اِ) پیت . بشکه . چلیک : یک چلیک نفت ؛ یک پیت نفت . رجوع به چلیک شود.
چلیک چلیکلغتنامه دهخداچلیک چلیک . [ چ ِ چ ِ ] (اِ صوت مرکب ) صدای کفش های پاشنه خوابیده و نعلین به هنگام راه رفتن . چلک چلک . چلپ چلپ . صدای راه رفتن کسانی که نعلین و اقسام دیگر کفشهای پاشنه خوابیده به پادارند. صدای به زمین کشیدن پاشنه های کفش راحتی یا نعلین هنگام راه رفتن . و رجوع به چلک چلک و چل
چلیکهلغتنامه دهخداچلیکه . [ چ ِ ک َ ] (اِ) در تداول عامه ، تکه های خرد و باریک که از هیزم شکسته بر جای ماند. تکه ریزه های هیزم . چوب دراز سخت باریک . خرده های ریزه ٔهیمه که معمولاً از آنها برای روشن کردن اجاق یا بخاری یا سماور و امثال اینها استفاده کنند. ریزه های هیزم خرد و دراز. چَوچَلیک (در
چلیکچرخbarrel roll/barrel-rollواژههای مصوب فرهنگستاننوعی جولان یا نمایش هوایی که در آن، هواپیما، درضمن گردش حول محور طولی، حول محور عرضی نیز میچرخد
چلیک چلیکلغتنامه دهخداچلیک چلیک . [ چ ِ چ ِ ] (اِ صوت مرکب ) صدای کفش های پاشنه خوابیده و نعلین به هنگام راه رفتن . چلک چلک . چلپ چلپ . صدای راه رفتن کسانی که نعلین و اقسام دیگر کفشهای پاشنه خوابیده به پادارند. صدای به زمین کشیدن پاشنه های کفش راحتی یا نعلین هنگام راه رفتن . و رجوع به چلک چلک و چل
پل چلیکلغتنامه دهخداپل چلیک . [ پ ُ ل ِ چ ِ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه دوراهی حرمک به زابل میان پل محمدآباد و نهر آب . در 110750گزی دوراهی حرمک .
جعفرآباد چلیکلغتنامه دهخداجعفرآباد چلیک . [ ج َ ف َ دِچ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه در 22500گزی شمال باختری میاندوآب و 22هزارگزی باختر راه ارابه رو میاندوآب به بناب جلگه و معتدل است و سکنه ٔ آن <