لغتنامه دهخدا
مرون . [ م ُ ] (ع مص ) نرم شدن . (تاج المصادر بیهقی ). نرم گردیدن با اندک سختی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سخت گردیدن دست بر کار و سخت گردیدن روی بر امر. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || عادت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). خوی کردن بر چیزی . (از منتهی الارب ).