لغتنامه دهخدا
اندودن . [ اَ دَ ] (مص ) انداییدن . (فرهنگ سروری ) (فرهنگ خطی )(شرفنامه ) (فرهنگ میرزا ابراهیم ). کاهگل و گلابه مالیدن . (برهان قاطع) (هفت قلزم ) (آنندراج ). گل مال کردن . (فرهنگ رشیدی ). اندود کردن . کاهگل و گلاوه مالیدن . (ناظم الاطباء). پوشاندن چیزی بوسیله ٔ مالیدن ماده ای