چنابلغتنامه دهخداچناب . [ چ َ ] (اِ) کلیچه ٔ خیمه را گویند و آن تخته ای باشد سوراخ دار که ستون خیمه را بر آن گذارند. (برهان ). کلیچه ٔ خیمه باشد و آنرا بادریسه نیز خوانند. (جهانگیری ). بادریسه ٔ خیمه . (رشیدی ). کلیچه ٔ خیمه و آن تخته ٔ سوراخ داری است که ستون خیمه رابدان گذارند و گذرانند. (از
چنابلغتنامه دهخداچناب . [ چ ِ ] (اِخ ) ده مرکزی دهستان دیکله ٔ بخش هوراند شهرستان اهر که در 5 هزاروپانصد گزی هوراند و 20 هزارگزی راه شوسه ٔ اهر به کلیبر واقع است . کوهستانی است با هوای معتدل و 541</
چنابلغتنامه دهخداچناب . [ چ ِ ] (اِخ ) نام رودخانه ای است مشهور در ولایت پنجاب . (برهان ). رودیست بس بزرگ از ولایت پنجاب که آب آن بغایت لطیف و گواراست . (جهانگیری ). یکی از پنج رود پنجاب . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین از دایرةالمعارف اسلام ).
چنابفرهنگ فارسی عمیدتختۀ گرد سوراخداری که بر سر ستون خیمه قرار میدهند؛ کماج خیمه: ◻︎ جز در جناب تو نزنم خیمهٴ ثنا / گر چرخ در دهان کندم چوب چون چناب (رضیالدین نیشابوری: لغتنامه: چناب).
کِهکِشَندneap tideواژههای مصوب فرهنگستانپایینترین گسترۀ کشندی ماهانه، در زمان تربیع ماه و هنگامی که اثر ماه، اثر خورشید را خنثی کند
پهنابلغتنامه دهخداپهناب . [ پ َ ] (اِخ ) نام بلوک کوچکی است از دهستان گیلخواران در شمال خاوری جویبار و قراء آن بشرح زیر است : پهناب ، محله ، چمازک ، شاهرضا، آزادبن ، طالش محله ، ترک محله ، کیامحله ، ماندی محله ، زاهد محله . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
نائبلغتنامه دهخدانائب . [ ءِ ] (ع ص ، اِ) آنکه بر جای کسی ایستاده باشد. (مهذب الاسماء). جانشین . قائم مقام . خلیفه . آنکه بر جای کسی ایستد. (ناظم الاطباء). مهتر، و قائم مقام آن بعداز وی . قفیّه . (منتهی الارب ). آن که بجای کسی قرار گیرد در عمل یا کاری چون نائب قاضی و نائب ملک . ج ، نَوب ، نُو
نهابلغتنامه دهخدانهاب . [ ن َهَْ ها ] (ع ص ) کثیرالنهب . (اقرب الموارد). غارت کننده . (آنندراج ). || (اِ) شیر بیشه . (ناظم الاطباء). رجوع به نهات شود.
نهابلغتنامه دهخدانهاب . [ ن ِ ] (ع اِ) ج ِ نهب . رجوع به نهب به معنی غنیمت و نیز به معنی حمله شود. || غارت . (فرهنگ فارسی معین ). || (مص ) غارت کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ) : عامل وی آمده کامد یوم الظفرای ملکان الغزا ای ثقلین النهاب .<br
دیکلهلغتنامه دهخدادیکله . [ ل ِ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای پنجگانه ٔ بخش هوراند شهرستان اهر است و از 44 آبادی تشکیل شده و جمعیت دهستان مزبور در حدود 7960 تن می باشد و مرکز دهستان آبادی چناب است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <sp
احمدپورلغتنامه دهخدااحمدپور. [ اَ م َ ] (اِخ ) شهری است در ولایت بهاولیور هندوستان واقع در بقعه ای پر آب و گیاه بمسافت 30 میلی جنوب غربی بهاولیور و ابنیه ٔ آن حقیر است و دارای جامع کبیر و قلعه ای است وداد و ستد باروت و پنبه و حریر دارد. و گویند شماره ٔ سکنه ٔ آن