چنتهلغتنامه دهخداچنته . [ چ َ ت َ / ت ِ ](اِ) کیسه ٔ چرمین درویشان که در آن حشیش و چرس و بنگ و آلات کشیدن آن حمل کنند. توبره ٔ کوچک درویشان که در آن چرس و چیزهای دیگر بردارند. توشه دان درویشان . خرجین گونه ای درویشان را که معمولاً از جنس قالی و قالیچه بشکل کی
چنتهفرهنگ فارسی عمید۱. کیسه.۲. توبره.۳. کیسهای که درویشان و شکارچیان با خود برمیدارند و در آن توشه یا اسباب کار خود را میگذارند.۴. [مجاز] اطلاعات؛ دانش ذهنی.
نیطةلغتنامه دهخدانیطة. [ ن َی ْ ی ِ طَ ] (ع اِ) شتر که با خواروبار آورندگان فرستند تا خواروبار آرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد).
نتحلغتنامه دهخدانتح . [ ن َ ] (ع اِ) خوی . عرق . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). عرق . (اقرب الموارد). || شلم درخت . (ناظم الاطباء). رجوع به نتوح شود. || (مص ) بیرون آمدن خوی از پوست . نتوح . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). تراویدن خوی . (از ناظم الاطباء). خروج عرق از
نطحلغتنامه دهخدانطح . [ ن َ ] (اِخ ) نطح وناطح دو ستاره است از منازل قمر به برج حمل که هر دو شاخ وی اند. (از منتهی الارب ) (از المنجد) (از اقرب الموارد). سرطان است که منزل اول است از منازل قمر. (یادداشت مؤلف ) : آن ستارگان که بر پیشانی او [ حمل ] اند نطح و ناطح نام ک
نطحلغتنامه دهخدانطح . [ ن َ ] (ع مص ) سرون زدن کسی را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). به سرو زدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). شاخ زدن گاو و جز آن کسی را. || راندن و دفع کردن . (از المنجد) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
چنتة ایستادهstand-up pouch, SUPواژههای مصوب فرهنگستاننوعی چنتة پرکاربرد با کف کاچهای که به حالت ایستاده قرار میگیرد