چنگالیلغتنامه دهخداچنگالی . [ چ َ ](ص نسبی ، اِ مرکب ) طعامی که چنگال نیز گویند. (ناظم الاطباء). حلوایی است از کعک و شیره و جز آن . چنگال .(یادداشت مؤلف ). || مالیده گر. (آنندراج ). چنگال مال . (شرفنامه ٔ منیری ). رجوع به چنگال شود.
چنگالیفرهنگ فارسی عمیدخوراکی که از روغن، شکر، آب و نان خردشده درست میکنند؛ چنگالخوست؛ چنگالخست؛ چنگالخوش؛ انگشتو؛ بشتره؛ بشتزه؛ بشنزه؛ بشنژه.
زنگزدگی نوکناخنیnailhead rustingواژههای مصوب فرهنگستانزنگزدگی چدن و فولاد که پس از پوششدهی از سطح به بیرون نفوذ میکند و باعث لکهدار شدن قطعه میشود
تعمیر سوراخ مَنجیدnail hole repairواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تعمیر سوراخهای تایر، در مواردی که قطر سوراخ ایجادشده در تایر باری تا 9/5 میلیمتر و در تایر سواری تا 6 میلیمتر باشد و سوراخ تا شانه دستکم 2/5 سانتیمتر فاصله داشته باشد
زخمهای ناخنیfinger nail pizzicatoواژههای مصوب فرهنگستاننوعی اجرای زخمهای که در آن از ناخن استفاده میشود
نالیلغتنامه دهخدانالی . (حامص ) نالیدن . بصورت مزید مؤخر بدنبال اسم و صفت آید و حاصل مصدر مرکب تشکیل دهد، از قبیل : ضعیف نالی . هرزه نالی : دلم را هرزه نالی عادت و من با اسیری خوش گرش رحم آمدی بر ناله صیادم چه می کردم .صباحی .
نالیلغتنامه دهخدانالی . (ص نسبی ) نالین . نئی . منسوب به نال به معنی نیشکر. و رجوع به نال شود. || (اِ) نهالی . تلفظ دیگری است از نهالی ، در ولایات جنوب شرقی ایران . رجوع به نهالی شود.
آذرخش چنگالیforked lightningواژههای مصوب فرهنگستانشکل معمول تخلیۀ الکتریکی اَبربهزمین که همیشه قابل رؤیت است
آذرخش چنگالیforked lightningواژههای مصوب فرهنگستانشکل معمول تخلیۀ الکتریکی اَبربهزمین که همیشه قابل رؤیت است