چهارپیرلغتنامه دهخداچهارپیر. [ چ َ ] (اِخ ) خلفای اربعه . چهاریار : گه با چهارپیر زبان کرده در دهن گه با دوطفل در دهن افکنده ریسمان .خاقانی .
چهارگزینلغتنامه دهخداچهارگزین . [ چ َ گ ُ ] (اِخ ) چهاریار. چهارکس که گزیده و منتخب بودند از دیگر مردم صدر اسلام و آن چهار خلفای راشدین باشند؛ یعنی ابوبکر و عمر و عثمان و علی (ع ). (از ناظم الاطباء).
چهارخلیفهلغتنامه دهخداچهارخلیفه . [ چ َ / چ ِ خ َ ف َ / ف ِ ] (اِخ ) چهار خلیفه ٔ صدر اسلام : ابوبکر، عمر، عثمان و علی بن ابیطالب (ع ). چهاریار. رجوع به چارخلیفه شود. || (اِ مرکب ) کنایه از چارعنصر است .
چاریاریلغتنامه دهخداچاریاری . [ چارْ ](ص نسبی ) چهاریاری . منسوب به چهاریار. قائل به خلافت خلفای اربعة بترتیب . سنی . از اهل سنت و جماعت . از عامه . یک تن از اهل سنت و جماعت . از اهل تسنن . عمری . چار خلیفه ای .