چهللغتنامه دهخداچهل . [ چ ِ هَِ ] (عدد، ص ، اِ) چهار دهه . عددی که از چهار برابر کردن عدد ده واحد مرتبه ٔ دوم یا مرتبه ٔ دهگان (عشرات ) پیدا شود. (40 = 10 * 4). عدد مابین سی و نه و چهل و یک
روغن حلپذیرsoluble oilواژههای مصوب فرهنگستاننامیزهای پایدار از آب و روغن با غلظت بالا که در عملیات فلزکاری برای روانسازی و خنکسازی و ممانعت از خوردگی به کار میرود متـ . روغن نامیزهای emulsifying oil
استخوانبُری بیکر و هیلBaker and Hill osteotomyواژههای مصوب فرهنگستانبرش پاشنه و وارد کردن گوِهای از استخوان در آن برای اصلاح تغییر شکل استخوان مچ پا
پلگیheel and toe wear 1, heel-toe wear 1واژههای مصوب فرهنگستانرفتگی یکطرفۀ آجقطعهها در تایرهای شعاعی؛ معمولاً رفتگی لبۀ آجقطعههایی که زودتر بر جاده قرار میگیرند، بیشتر است
ژلgelواژههای مصوب فرهنگستانپراکنهای بهصورت محلول تعلیقی یا بسپاری که رفتاری مانند جامد کشسان یا نیمهجامد دارد
ژل اثربرداریgel liftواژههای مصوب فرهنگستانلایة نازکی از ژلاتین که برای برداشتن اثر انگشت از یک سطح و انتقال آن به قطعهای پلاستیکی و انعطافپذیر به کار میرود
چهلرلغتنامه دهخداچهلر. [ چ ِ ل َ ] (اِ) نامی است که در نور به راش دهند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به راش شود.
چهلملغتنامه دهخداچهلم . [ چ ِ هَِ ل ُ ] (عدد ترتیبی ، ص نسبی ) (مرکب از چهل + م ماقبل مضموم ، پسوند عددی ) مرتبه ٔ چهل که در میان مرتبه ٔ سی و نهم و چهل و یکم واقع است .
چهلمینلغتنامه دهخداچهلمین . [ چ ِ هَِ ل ُ ] (ص نسبی ، اِ) (مرکب از «چهل » + «م » + «ین » علامت صفت نسبی ) مرتبه ٔ واقع میان سی و نهمین و چهل و یکمین از اعداد ترتیبی .
چهلهلغتنامه دهخداچهله . [ چ َهَْ ل ِ ] (اِخ ) از قرای بلوک دشتستان فارس از نواحی تنگستان است . (از مرآت البلدان ج 4 ص 304 و فارسنامه ٔ ناصری ). دهی است از دهستان حومه ٔ بخش خورموج شهرستان بوشهر. در
چهلهلغتنامه دهخداچهله . [ چ ِ هَِل ْ ل َ / ل ِ] (ص نسبی ) منسوب به چهل . چله . اربعین : چهله چهل گشت و خلوت هزارببزم آمدن دور باشد ز کار. نظامی .پادشاه اسلام در آن قشلاق چند روزی میخواست که خلوتی ب
چهل پریلغتنامه دهخداچهل پری . [ چ ِ هَِ پ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیزکی بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. در 56 هزارگزی شمال باختری مشهد در جنوب کشف رود واقع است . جلگه و معتدل است و 139 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود محصولش غلا
چهل بازهلغتنامه دهخداچهل بازه . [ چ ِ هَِ زِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دوغائی بخش حومه ٔ شهرستان قوچان . در 53هزارگزی جنوب خاوری قوچان سر راه مالرو عمومی شغل آباد به برگیش . کوهستانی و معتدل است ، 96 تن سکنه دارد. از چشمه آبیاری
چهل برهلغتنامه دهخداچهل بره . [ چ ِ هَِ ب َرْ رَ ] (اِخ ) نام شاخه ای که از جانب راست به رودخانه ٔ لار می پیوندد.(ترجمه ٔ مازندران و استرآباد تألیف رابینو ص 67).
چهل جریبیلغتنامه دهخداچهل جریبی . [ چ ِ هَِ ج َ ] (اِخ ) نام زمینی به کاشان که امروز جای ورزش است . ساختمانهای آن بوسیله ٔ انجمن تربیت بدنی کاشان از اعانه های عمومی تأمین شده است . (تاریخ اجتماعی کاشان ص 326).
مورچهللغتنامه دهخدامورچهل . [ هََ ] (اِ) بادزنی که از پر طاوس برای پرانیدن مگس سازند. || آلت مویی که بدان لباس ها را پاک کنند. (ناظم الاطباء).