ترجمه مقاله

چوب

čub

قسمت سفت و سخت زیر پوست درخت که در صنعت و ساختن اشیای چوبی به کار می‌رود.
⟨ چوب خوردن: (مصدر لازم) [مجاز] کتک خوردن.
⟨ چوب زدن: (مصدر متعدی)
۱. کسی را با چوب کتک زدن.
۲. [عامیانه، مجاز] قیمت گذاشتن و به فروش رساندن اجناسی از طریق حراج؛ حراج‌ کردن جنس.
⟨ چوب شدن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] خشک و ثابت شدن.
⟨ چوب شفت: چوب‌دستی کلفت ناتراشیده.

۱. تیر، ساقه درخت، کنده
۲. ترکه، چماق، خیزران
۳. شاخه بریده درخت
۴. هیزم، هیمه

ترجمه مقاله