چپدارلغتنامه دهخداچپدار. [ چ َ / چ ِ ](اِ) چپداز. چپدان . (جهانگیری ). سرموزه . (جهانگیری )(ناظم الاطباء). خارکش . (جهانگیری ). جرموق ، بتازی . (جهانگیری ) (ناظم الاطباء). کفش بالای موزه . کفشی که برسر موزه کشند. رجوع به چپداز و چپدان و چپلان شود.
آماجهdartواژههای مصوب فرهنگستانهدفی تمرینی و هوایی که بهوسیلۀ هواگرد در منطقۀ تیراندازی ضدهوایی قرار میگیرد و پدافند زمینبههوا و هواگرد آن را هدف قرار میدهند
وایابی دادهdata recovery, DARواژههای مصوب فرهنگستانبازگردانی دادههای ذخیرهشدة آسیبدیده برای جلوگیری از نابودی آنها
ماشین تونلزنtunnel boring machine, TBM, tunnel borer, tunneller, digger, excavatorواژههای مصوب فرهنگستانماشینی که برای حفر مقطع کامل تونل در انواع زمینها مورد استفاده قرار میگیرد و تونلی با نیمرخ دایرهای حفر میکند
چپدانلغتنامه دهخداچپدان . [ چ ِ ] (اِ) بمعنی چپداز است که سرموزه باشد. (برهان ) (آنندراج ). جرموق و سرموزه و چپدار. (ناظم الاطباء). رجوع به چپدار و چپداز و چپلان شود.
چپلانلغتنامه دهخداچپلان . [ چ َ ] (اِ) جرموق و سرموزه و چپدار و کفشی که بالای موزه پوشند. (ناظم الاطباء). چپداز. چپدان . رجوع به چپدار و چپداز و چپدان شود.
چپدازلغتنامه دهخداچپداز. [ چ ِ ] (اِ) چپدار. چپدان . سرموزه را گویند، و آن کفشی باشد که مردم ماورأالنهر از بالای موزه پوشند. بعربی جرموق خوانند. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به چپدار و چپلان و چپدان شود.
سرموزهفرهنگ فارسی عمیدکفشی که در قدیم روی موزه به پا میکردند و بیشتر در ماوراءالنهر معمول بوده؛ چپدار؛ چپذار؛ چپدان؛ خارکش.