چگورلغتنامه دهخداچگور. [ چ ُ ] (ترکی ، اِ) چگر. قسمی ساز روستایی . نوعی ساز سیمی ساده که بیشتردر میان ترکمانان متداول است . و رجوع به چگر شود.
چگورفرهنگ فارسی عمیدنوعی دوتار که بیشتر در میان صحرانشینان و روستاییان متداول است؛ نوعی ساز سیمی ساده: ◻︎ طنینش چنان مینماید ز دور / که از پهنهٴ دشت بانگ چگور (بهار: ۹۴۴).
چگورفرهنگ فارسی معین(چُ) [ تر. ] (اِ.) نوعی ساز سیمی ساده که بین روستاییان و ترکان و ترکمانان رواج دارد و نوازندة آن را «عاشق » می نامند.
ور و ورلغتنامه دهخداور و ور. [ وِرْرُ وِ ] (اِ) پرحرفی . سخنان پوچ و بیهوده . در تداول ، پی درپی سخن گفتن . حرف زدن . تلقین و تکرار. پرحرفی :ضرب المثلی در مقام استهزاء کردن تحصیل علم گویند: پالاندوزی است و دریای علم نه ملایی است و وروور. (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع شود به امثال و حکم دهخدا.
چگرزنلغتنامه دهخداچگرزن . [ چ ُ گ ُ زَ ] (نف مرکب ) زننده و نوازنده ٔ چگر. چگرچی . آنکس که هنر چگرزدن و چگور نواختن داند. کسی که در چگر زدن مهارت دارد. و رجوع به چگر و چگور و چگرچی و چگرزدن و چگورزدن شود.
چگرلغتنامه دهخداچگر. [ چ ُ گ ُ ] (ترکی ، اِ) چگور. قسمی ساز روستایی . آلتی خشن و درشت از ذوی الاوتار ترکان را. نوعی آلت موسیقی و ساز سیمی ساده که بیشتر در میان افراد ترکمان متداول است . و رجوع به چگور شود.
چگر زدنلغتنامه دهخداچگر زدن . [ چ ُ گ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) نواختن سازی که چگر و چگور نام دارد. ساززدن . چگر نواختن . عمل چگرزن و چگرچی و چگورنواز. بوسیله ٔ چگر مطربی کردن . و رجوع به چگر و چگور و چگرچی و چگر زن شود.