چیره دستیلغتنامه دهخداچیره دستی . [ رَ /رِ دَ ] (حامص مرکب ) عمل چیره دست . مهارت . استادی . حذاقت . مهارت . || غلبه . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). تسلط. زبردستی : مبارزی که به مردی و چیره دستی و رنگ چنو یکی نبود در
چیره دستیدیکشنری فارسی به انگلیسیadroitness, ambidexterity, craft, dexterity, dominance, facility, knack, mastery, proficiency, skill
راه چوبکِشیskidding road, skid roadواژههای مصوب فرهنگستانگذرگاهی که در آن عملیات راهسازی انجام شده است و مسیر چوبکِشی را به انبارگاه متصل میکند
تایر راهسازیoff-the-road tyre, off-the-road, OTRواژههای مصوب فرهنگستانتایر خودروهای مخصوص عملیات راهسازی و ساختمانی و معدنی
رهنگاشت 1road mapواژههای مصوب فرهنگستاننگاشت حاصل از شناسایی و ارزیابی تحولات آینده که حرکت بهسوی اهداف موردنظر را در اختیار تصمیمسازان قرار میدهد
راه اصلیmajor roadواژههای مصوب فرهنگستانراهی که با توجه به عرض آن یا حجم یا سرعت حرکت وسایل نقلیه بر دیگر راهها اولویت دارد
چیره دستی کردنلغتنامه دهخداچیره دستی کردن . [ رَ / رِ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غلبه کردن . زبَردستی نشان دادن . درازدستی کردن : همان زنگیان چیره دستی کنندچو پیلان آشفته مستی کنند.نظامی .
skillدیکشنری انگلیسی به فارسیمهارت، کاردانی، چیره دستی، استادی، ورزیدگی، تردستی، هنرمندی، سررشته، زبر دستی، سامان، عرضه
چیرهلغتنامه دهخداچیره . [ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برادوست بخش صومای شهرستان رضائیه . در 19هزارگزی جنوب خاوری هشتیان و هزارگزی باختری ارابه رو سرو به نازلو واقع است . 257 تن سکنه دارد. از رود سرو آبیاری میشود. محصولش غلا
چیرهلغتنامه دهخداچیره . [رَ / رِ ] (هندی ، اِ) دستاری که بر سر پیچند. (برهان ). به معنی دستار هندی است ولی متأخرین به معنی بستن و پیچیدن بکار برده اند. (از آنندراج ). در هندی دستار است . (از فرهنگ نظام ). در اردو جیره (نواری که دور دستار بندند). (حواشی برهان
چیرهلغتنامه دهخداچیره .[ رَ / رِ ] (ص ) چیر. مستولی . مسلط. (از برهان ). غالب . (غیاث اللغات ). پیروز. مظفر. فیروز. (از ناظم الاطباء). قاهر. این کلمه با افعال بودن و آمدن و شدن وکردن و غیره صرف شود. (یادداشت مؤلف ) : دل من پرآزار
خچیرهلغتنامه دهخداخچیره . [ خ َ رَ ] (اِخ ) دهی است جزءدهستان بالا بخش طالقان شهرستان تهران . واقع در هیجده هزارگزی جنوب خاوری شهرک و 60هزارگزی راه مالرو عمومی . این ناحیه در کوهستان واقع و دارای آب و هوای نواحی سردسیر است . بدانجا 6
چیرهلغتنامه دهخداچیره . [ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برادوست بخش صومای شهرستان رضائیه . در 19هزارگزی جنوب خاوری هشتیان و هزارگزی باختری ارابه رو سرو به نازلو واقع است . 257 تن سکنه دارد. از رود سرو آبیاری میشود. محصولش غلا
چیرهلغتنامه دهخداچیره . [رَ / رِ ] (هندی ، اِ) دستاری که بر سر پیچند. (برهان ). به معنی دستار هندی است ولی متأخرین به معنی بستن و پیچیدن بکار برده اند. (از آنندراج ). در هندی دستار است . (از فرهنگ نظام ). در اردو جیره (نواری که دور دستار بندند). (حواشی برهان
زبان چیرهلغتنامه دهخدازبان چیره . [ زَ ن ِ رَ / رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زبانی که در سخن قوی باشد، بدون لکنت و تردید سخن بگوید. زبان سخن گو.