ژئولوژیفرهنگ فارسی عمیدعلمی که دربارۀ ساختمان زمین، چگونگی مواد و ترکیبات آن، و تغییراتی که در سطح یا اعماق کرۀ زمین رخ داده بحث میکند؛ زمینشناسی.
ژئولوژیفرهنگ فارسی معین(ژِ وُ لُ) [ فر. ] (اِ.) زمین شناسی ، علمی که دربارة زمین و چگونگی مواد و ترکیبات و تغییرات آن بحث می کند.
ولوپیلغتنامه دهخداولوپی . [ وَ پ ِ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش سوادکوه شهرستان قائم شهر است .این دهستان از 31 آبادی تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 11هزار تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3</s
ولویلغتنامه دهخداولوی . [ وَ ل َ وی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به ولی ، به معنی باران دوم بهاری . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || منسوب به ولی ، مرد و نگهبان و دوست . ولی خدا، مرد خدا.
ایده ئولوگفرهنگ فارسی معین( ~. ئُ لُ) [ فر. ] (اِفا.) مسلک ساز، متفکران و فلاسفه و نظریه پردازانی که خالق ایده ئولوژی هستند.
زمین شناسیفرهنگ فارسی عمیدعلمی که دربارۀ خلقت زمین و چگونگی طبقات و قسمتهای مختلف آن بحث میکند؛ معرفةالارض؛ ژئولوژی.
ژئوفرهنگ فارسی معین(ژِ) [ فر. ] (پیش .) از عناصر زبان علمی به معنی «زمین » است . «ژئوپلیتیک »، «ژئولوژی ».
طبقات الارضلغتنامه دهخداطبقات الارض . [ طَ ب َ تُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) زمین شناسی . ژئولوژی . چینه شناسی . (فرهنگستان ) : در طبقات زمی افکند، بیم زلزلةالساعة شی ٔ عظیم .نظامی .
معرفةلغتنامه دهخدامعرفة. [ م َ رِ ف َ] (ع مص ) شناختن . (ترجمان القرآن ) (المصادر زوزنی ).شناختن و دانستن بعد نادانی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). دانستن چیزی با حسی از حواس پنجگانه . (از اقرب الموارد). و رجوع به معرفت شود.- معرفةالاحشاء ؛ قسمتی