ژاژخالغتنامه دهخداژاژخا. (اِخ ) ژاژخای . لقب طَیّان شاعر. رجوع به طیّان شود : صبح حَسّان مصطفائی کوتا ثناهای غم زدا آردزانکه مقبول مصطفی نشودآنچه طیان ژاژخا آرد.انوری .
ژاژخالغتنامه دهخداژاژخا. (نف مرکب ) ژاژخای . بیهوده گوی . بیهده گوی . ول گوی . هرزه درای . هرزه گوی . هرزه سرای . هرزه لای . لک درای . خام درای . کسی که سخن بی معنی و بی فایده گوید. یافه گو. یاوه سرای . یاوه گو. || مِهْذار. هَذر. پرگوی . پرچانه . درازنفس . پُرنفس . مِکْثار. ورّاج (در تداول عوا
ژاژخائیلغتنامه دهخداژاژخائی . (حامص مرکب ) علک خائی . برغست خائی . بیهوده گوئی . لک درائی . هرزه درائی . ژاژدرائی . یاوه سرائی . یافه سرائی . هرزه سرائی .هرزه لائی . حرف مفت زنی . خام درائی . ول گوئی : خیره روئی ز تیره رائی به بیزبانی ز ژاژخائی به . <p class="
ژاژخایلغتنامه دهخداژاژخای . (نف مرکب ) رجوع به ژاژخا شود : دل به بیهوده ای مکن مشغول که فلان ژاژخای می خاید.ناصرخسرو.
جفنگ گفتنلغتنامه دهخداجفنگ گفتن . [ ج َ ف َ گ ُ ت َ] (مص مرکب ) یاوه گفتن . سخنان لغو و بی پایه گفتن . یاوه سرائی . هرزه درایی . ژاژخایی . بیهوده گفتن . لغو گفتن . حرفهای مهمل و لاطائل زدن . رجوع به ژاژخایی شود.
خام درایی کردنلغتنامه دهخداخام درایی کردن . [ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ژاژخایی کردن . بیهوده گفتن . هرزه درایی کردن . رجوع به خام درایی شود.
pratesدیکشنری انگلیسی به فارسیپیش بینی ها، یاوه گویی، وراجی، پچ پچ، ورور، پرگویی، ژاژخایی، عبارت سازی، هرزه درایی کردن، یاوه گویی کردن، وراجی کردن
prateدیکشنری انگلیسی به فارسیپرت کردن، یاوه گویی، وراجی، پچ پچ، ورور، پرگویی، ژاژخایی، عبارت سازی، هرزه درایی کردن، یاوه گویی کردن، وراجی کردن