اکمللغتنامه دهخدااکمل . [ اَ م َ ] (ع ن تف ) تمام تر و کامل تر. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کاملتر. (غیاث اللغات ). رسیده تر. رساتر: بنحو اکمل ؛ بطریق کاملتر. بنحو اتم . (فرهنگ فارسی معین ) : مصباح امم امام اکمل مفتاح همم همام اکرم . خاقانی
اکمل الدینلغتنامه دهخدااکمل الدین . [ اَ م َ لُدْ دی ] (اِخ ) ابن یوسف کریمی دمشقی متولد 1012 هَ . ق . و متوفای 1081 هَ . ق . شاعر و استاد موسیقی بود و آهنگهایی ساخت . او مردی فاضل بود و به زبان فارسی و ترکی آشنایی داشت شرحی بر دیو
جاقمللغتنامه دهخداجاقمل . [ ] (اِخ ) تلفظ ترکی ژاکمل . رجوع به ژاکمل و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.