ژرفالغتنامه دهخداژرفا.[ ژَ ] (اِ) عمق . (برهان ). قعر. گودی . یکی از سه بُعد جسم ، مقابل درازا و پهنا : بعدهای جایگاه چه چیزند؟ سه گونه اند: یکی درازا و دیگر پهنا و سه دیگر ژرفا. (التفهیم ). || غور. || عمیق بودن . (برهان ).
رفاءلغتنامه دهخدارفاء. [ رِ ] (ع اِمص ) سازگاری . (دهار). اتفاق . حسن اجتماع . سکون . طمأنینه . سازواری . سازوار آمدن . سازگاری . پیوستگی . برچسبانی .- بالرفاء والبنین ؛ دعایی است به تازه داماد یا تازه بیوک : خداوند شما را به یکدیگر مهربان کناد و پسران دهاد. (یاد
رفاءلغتنامه دهخدارفاء. [ رِ ] (ع مص ) آرام دادن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مصدر است به معنی مرافاة. (ناظم الاطباء). || صلح کردن میان کسان و نیکو نمودن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). || سازوار آمدن . (منتهی الارب ). باکسی موافقت کردن . (دهار). || برچسبان شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج
رفایالغتنامه دهخدارفایا. [ ] (اِخ ) نام چند کس و از آن جمله است : 1- شخصی از نسل داود. 2- یکی از رؤسای بنی شمعون . 3- شخصی از بنی یساکار. 4- شخصی از ذریه ٔ ش
ژرفایابیلغتنامه دهخداژرفایابی . [ ژَ ] (حامص مرکب ) سنجیدن گودی چیزی . عمق یابی . تحقیق عمق . غوررسی .
ژرفاسنجفرهنگ فارسی عمیددستگاهی برای سنجش عمق دریاها که در کشتی کار گذاشته میشود و عمق دریا را از روی سرعت صوت (مدتی که صوت به کف دریا برسد و به دستگاه منعکس گردد) اندازه میگیرد.
ژرفابdeep water, DWواژههای مصوب فرهنگستانآبی در زیر ناحیۀ دماشیب و چگالیشیب که دارای دمایی ثابت و کمتر از چهار درجۀ سلسیوس است
ژرفابَشمdepth hoar, sugar snowواژههای مصوب فرهنگستان1. یخبلورهای سستی که براثر تصعید در سطح زیرین و سپس نهشت در سطح بالاتر برفِ خشک تشکیل میشود 2. بَشمی از یخبلورهای چندوجهی که یک مجموعۀ سهبعدی میسازند
ژرفادرمانیdepth therapyواژههای مصوب فرهنگستانهرگونه رواندرمانی اعم از مختصر یا گسترده، شامل تشخیص و حلوفصل تعارضهای ناخودآگاهانه که زیربنایی هستند و در رفتار فرد تداخل ایجاد میکنند
ژرفایابیلغتنامه دهخداژرفایابی . [ ژَ ] (حامص مرکب ) سنجیدن گودی چیزی . عمق یابی . تحقیق عمق . غوررسی .
ژرفاسنجفرهنگ فارسی عمیددستگاهی برای سنجش عمق دریاها که در کشتی کار گذاشته میشود و عمق دریا را از روی سرعت صوت (مدتی که صوت به کف دریا برسد و به دستگاه منعکس گردد) اندازه میگیرد.
ژرفابdeep water, DWواژههای مصوب فرهنگستانآبی در زیر ناحیۀ دماشیب و چگالیشیب که دارای دمایی ثابت و کمتر از چهار درجۀ سلسیوس است
ژرفابَشمdepth hoar, sugar snowواژههای مصوب فرهنگستان1. یخبلورهای سستی که براثر تصعید در سطح زیرین و سپس نهشت در سطح بالاتر برفِ خشک تشکیل میشود 2. بَشمی از یخبلورهای چندوجهی که یک مجموعۀ سهبعدی میسازند
خط همژرفاisobath, depth contour,depth curve, fathom curveواژههای مصوب فرهنگستانخطی بر روی نمودار که نقاط همژرفا را به هم متصل میکند
زمینلرزۀ کمژرفاshallow-focus earthquakeواژههای مصوب فرهنگستانزمینلرزهای با عمق کانونی کمتر از 70 کیلومتر
ضریب ژرفاdepth factor, shoaling factor, shoaling coefficientواژههای مصوب فرهنگستاننسبت ارتفاع یک موج به ارتفاع آن در ژرفاب بدون در نظر گرفتن اثر شکست