ژغ ژغفرهنگ فارسی عمید۱. صدای به هم خوردن دندانها در وقت جویدن و خوردن چیزی: ◻︎ ژغژغ دندان او دل میشکست / جان شیران سیه میشد ز دست (مولوی: ۳۸۷).۲. صدایی که از به هم خوردن دندانها از شدت سرما برآید.۳. صدای به هم خوردن گردو یا بادام که در کیسه ریخته باشند.
وارون QQ inverse, Q-1واژههای مصوب فرهنگستانوارون مقدار Q که آهنگ فرواُفت انرژی را برای موجهای حجمی یا سطحی در هر دوره مشخص میکند متـ . وارون ضریب کیفیت
شاخص KK indexواژههای مصوب فرهنگستانشاخصی سهساعته که معیار گسترۀ فعالیت سریع و نامنظم مغناطیسی توفان در زمان وقوع است
رخ رخلغتنامه دهخدارخ رخ . [ رِ رِ ] (اِ صوت ) رِخ . آواز دندان . (فرهنگ نظام ). ژغ ژغ . و رجوع به رِخ شود.
ژغژغلغتنامه دهخداژغژغ . [ ژَ ژَ ] (اِ صوت ) آوازی که در محل چیزی خوردن و جاویدن و خائیدن چیزی از دهان ... از دندانها برآید. || صدای بهم خوردن دندانها بسبب بسیاری سرماو کثرت قهر و غضب . (برهان ). دندان غرچه : ژغژغ دندان او دل می شکست جان شیران سیه میشد ز دست .<b
واژغلغتنامه دهخداواژغ . [ ژَ / ژُ ] (اِ) آنچه از درخت خرما ببرند و بضم اول نیز درست است و به این معنی با زای هوز هم گفته اند. (برهان ) (ناظم الاطباء). || آنچه بدان تاک انگور را بندند و به این معنی با رای قرشت هم به نظر آمده است . (برهان ). || ریسمان که از لیف
اژغلغتنامه دهخدااژغ . [ اَ ] (اِ) شاخه هائی را گویند که از درخت بریده باشند و بعربی جلمه خوانند. (برهان قاطع). آژغ . (فرهنگ ناصری ). ازغ . ازگ . ستاک . و رجوع به ازگ شود. || شوخ . چرک : سوی آسمان کردش آن مرد روی بگفت ای خدا این تن من بشوی از این اژغها پاک