ژولغتنامه دهخداژو. [ ژَ /ژُو ] (اِ) دریا بود. (لغت نامه ٔ اسدی ) : مرد ملاح تیز اندک رو راند بر باد کشتی اندر ژو.عنصری .
اعتبار و درستیسنجیverification & validation, V&Vواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ دو مرحله اعتبارسنجی و درستیسنجی نرمافزار
جزیرة راستگرد ورود و خروجright-in right-out islandواژههای مصوب فرهنگستانمحوطة مثلثیشکل برآمدهای که با مسدود کردن قسمتی از راه در انتهای مسیر ورودی به تقاطع، مانع انجام حرکات گردش به چپ و عبور مستقیم میشود
تماس و برخاستtouch-and-goواژههای مصوب فرهنگستانفرود تمرینی که در آن هواپیما اجازه دارد بهدفعات با باند تماس مختصر پیدا کند
ژوآن ژوآنلغتنامه دهخداژوآن ژوآن . (اِخ ) نام طایفه ای از ترکان آسیای مرکزی در قرن ششم هجری . (دیوان رودکی ج 1 ص 179).
دانژولغتنامه دهخدادانژو. [ژُ ] (اِخ ) فیلیپ مارکی دو. درباری روحانی متولد شارتر بفرانسه (1638-1720 م .). || برادر وی کشیش لوئی دودانژو. مولد پاریس . دستورزبان دانی نامی بوده است . (1643-<span
پورتوفراژولغتنامه دهخداپورتوفراژو. [ پ ُ ت ُ ف ِ ر ژُ ] (اِخ ) نام قصبه و اسکله ای در جزیره ٔ الب که بخطه ٔ توسکانه و ایالت لیوور نواز ایتالیا ملحق شده است و 5635 تن سکنه دارد. (قاموس الاعلام ترکی ).
ژارژولغتنامه دهخداژارژو. [ ژُ ] (اِخ ) نام کرسی بخش در ایالت «لوآره » از شهرستان اورلئان بر ساحل چپ رود لوآر دارای 1855 تن سکنه . ژاندارک در سال 1429 م . بدانجا بر انگلیسها غلبه کرد.
ماری دانژولغتنامه دهخداماری دانژو. [ ژُ ] (اِخ ) (1404-1463 م .) ملکه ٔ فرانسه و دختر «لوئی دوم ، دوک دانژو» و همسر شارل هفتم بود. (از لاروس ).