کاتالوگفرهنگ فارسی عمید۱. فهرست کالاها یا تولیدات یک مؤسسه یا نمایشگاه.۲. دفترچهای که در آن طرز کار قسمتهای مختلف یک دستگاه توضیح داده میشود.
کاتالوگفرهنگ فارسی معین(لُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - دفترچه ای که طرز کار دستگاهی را نشان دهد، کارنما. (فره ). 2 - فهرست ، فهرست راهنمای اشیاء، بروشور، کالانما (فره ).
کاتالپالغتنامه دهخداکاتالپا. (اِ) درختی است زیبا دارای تنه ٔ کوتاه و برگهای پهن و گل های سفید که در کنار نهرها و در سایه ، خوب میروید. چوبش سبک و قهوه ای رنگ است و از آن برای تیر استفاده میکنند. در مجاورت خاک دوام بسیار دارد.
قتالیلغتنامه دهخداقتالی . [ ] (اِخ ) از شاعران مشهد است که به علافی مشغول بوده . این رباعی از اوست :گر جان طلبی ز من اداخواهم کرددشنام اگر دهی دعا خواهم کردهرگز نشود کز تو بگردانم روی هرچند جفا کنی وفا خواهم کرد.(آتشکده ٔ آذر چ دکتر شهیدی ص <span class="hl