قطزنلغتنامه دهخداقطزن . [ ق َ زَ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) مَقَطّة. (منتهی الارب ). معروف است ، و حقیقتاً این لفظ بر کاتب صادق می آید یا بر کار دیگر، چون بر مقط اطلاق کنند مجاز است : زخمی که یار بر دل اغیار میزندچون قطزن آید آن همه بر استخوان من . <p class="au
نیساریلغتنامه دهخدانیساری . (اِ) سپاهی و لشکری ، و آن قسم دوم است از چهار قسم طوایف انسان که جمشید قرار داده بود . (از برهان ) (از رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). نیز رجوع به واژه نامک ، تألیف عبدالحسین نوشین ، ذیل «کاتوزیان » شود : صفی بر دگر دست بنشاندند