کاتولیکلغتنامه دهخداکاتولیک . [ ت ُ ] (فرانسوی ، ص ، اِ) از یونانی کاثولیکوس بمعنی عام و جامع و به پیشوای اسقفان اطلاق شود. امروز کاتولیک به فرقه ای از مسیحیان که پاپ را پیشوای دین خود دانند گفته میشود. (برهان قاطع چ معین حاشیه ٔ لغت جاثلیق ).
کاتولیکفرهنگ فارسی عمیداز فرقههای سهگانۀ مسیحیت که پیروان آن به پاپ عقیده دارند و از او اطاعت میکنند.
کاتولیکفرهنگ فارسی معین(تُ) [ فر. ] (اِ.) دارای مذهب کاتولیک ، کسانی از پیروان مسیح که به پاپ عقیده دارند و از او اطاعت می کنند.
کاتولیک روملغتنامه دهخداکاتولیک روم . [ ت ُ ک ِ ] (اِخ ) نام یکی از دو شعبه ٔ مهم کلیسای مسیح . و. م . میلر نویسد: کلیسا هم مانند دولت دارای تشکیلات مفصلی بود. ظاهراً تمام اسقفان مساوی بودند ولی حقیقةً اسقفان مراکز بزرگ امپراطوری متدرجاًدارای قدرت مخصوصی بر کلیساهای اطراف خود گردیدند. بدین طور اسقفا
کاتولیکوسلغتنامه دهخداکاتولیکوس . (اِ) لفظ یونانی بمعنی عمومی است و معرب آن جاثلیق است . رجوع به کاتولیک شود. || لقب عام اسقفان مدائن . (تاریخ کلیسای قدیم تألیف میلر ص 274).
کاتولیک روملغتنامه دهخداکاتولیک روم . [ ت ُ ک ِ ] (اِخ ) نام یکی از دو شعبه ٔ مهم کلیسای مسیح . و. م . میلر نویسد: کلیسا هم مانند دولت دارای تشکیلات مفصلی بود. ظاهراً تمام اسقفان مساوی بودند ولی حقیقةً اسقفان مراکز بزرگ امپراطوری متدرجاًدارای قدرت مخصوصی بر کلیساهای اطراف خود گردیدند. بدین طور اسقفا
کاتولیک روملغتنامه دهخداکاتولیک روم . [ ت ُ ک ِ ] (اِخ ) نام یکی از دو شعبه ٔ مهم کلیسای مسیح . و. م . میلر نویسد: کلیسا هم مانند دولت دارای تشکیلات مفصلی بود. ظاهراً تمام اسقفان مساوی بودند ولی حقیقةً اسقفان مراکز بزرگ امپراطوری متدرجاًدارای قدرت مخصوصی بر کلیساهای اطراف خود گردیدند. بدین طور اسقفا
کاتولیکوسلغتنامه دهخداکاتولیکوس . (اِ) لفظ یونانی بمعنی عمومی است و معرب آن جاثلیق است . رجوع به کاتولیک شود. || لقب عام اسقفان مدائن . (تاریخ کلیسای قدیم تألیف میلر ص 274).