کاذبهلغتنامه دهخداکاذبه . [ ذِ ب َ ] (ع ص ) تأنیث کاذب ، شهوت کاذبه مقابل شهوت صادقه . زن دروغگو، خاطئه . || (اِ) دروغ : و قوله تعالی « : لیس لوقعتها کاذبة» (قرآن 2/56). هو اسم یوضع موضع المصدر کالعافیة و العاقبة.
کواذبلغتنامه دهخداکواذب . [ ک َ ذِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ کاذبة. (از اقرب الموارد). ج ِ کاذب . (ناظم الاطباء). رجوع به کاذب و کاذبة شود.
irreligionدیکشنری انگلیسی به فارسیبی رحمانه، بی دینی، شرارت، بد کیشی، خدا نشناسی، بیحرمتی به مقدسات، ادیان کاذبه و منحرفه، دین دروغی
هاجرةلغتنامه دهخداهاجرة.[ ج ِ رَ ] (ع مص ) هاجرة از مصادری است که بر وزن فاعلة آمده اند، مانند: عاقبة، کاذبة و عافیة. ج ، هاجرات ، هواجر: اذا ماشئت نالک هاجراتی . (اقرب الموارد).
دروغینلغتنامه دهخدادروغین . [ دُ ] (ص نسبی ) دروغی . کاذب . کاذبة. به دروغ : اشتهای دروغین ؛ اشتهای کاذب . (یادداشت مرحوم دهخدا) : از ادب نبود به پیش شه مقال خاصه خود لاف دروغین و محال . مولوی .صبح کاذب ؛ و او را صبح دروغین گویند. (ا