ترجمه مقاله

کارآزموده

kār[']āz[e]mude

کاردیده؛ تجربه‌دیده.

باتجربه، حاذق، خبره، قابل، کارآمد، کاردان، کارکشته، مجرب ≠ بیتجربه، تازهکار

ترجمه مقاله