کارآگاهلغتنامه دهخداکارآگاه . (ص مرکب ) کارآگه . منهی باشد که اخبار باز رساند. (صحاح الفرس ). کسی را گویند که از حقیقت کار آگاه و باخبر باشد و مردم صاحب فراست و منهی را نیز گویند یعنی مردمی که اخبار باطراف برسانند و قاصد و جاسوس رانیز گفته اند. (برهان ). هوشیار و آگاه از کار و بمعنی منهی که اخبا
کارآگاهفرهنگ فارسی عمید۱. کسی که از حقیقت و چگونگی کاری و امری باخبر است.۲. (اسم) کارمند ادارۀ آگاهی؛ پلیس مخفی.۳. (اسم) [مجاز] جاسوس.۴. (اسم) [قدیمی] منجم.۵. [قدیمی] خبردهنده.
پیکارگاهلغتنامه دهخداپیکارگاه . [ پ َ / پ ِ ] (اِ مرکب ) میدان جنگ . جنگ جای . پیکارگه . حربگاه . رزمگاه : سه راه است از ایدر بدان بارگاه که ارجاسپ خواندش به پیکارگاه . فردوسی .دوزخی شد عرصه ٔ پیکارگاه
کارآگاهیلغتنامه دهخداکارآگاهی . (حامص مرکب ) اطلاع و معرفت به اجسام . (ناظم الاطباء).- اداره ٔ کارآگاهی ؛ اداره ای در شهربانی که وظیفه ٔ آن کسب اطلاعات مخفی و کشف جرایم است .
کارآگهلغتنامه دهخداکارآگه . [ گ َه ْ ] (ص مرکب ) (مخفف کارآگاه ) باخبر. مطلع. صاحب خبر. خبردار. کارآگاه . کارآگهان جمع کارآگه است که دانایان و اصحاب فراست و اهل تجربه و منجمان باشند چه منجم را نیز کارآگه می گویند : ملک فرمود خواندن موبدان راهمان کارآگهان و بخردان
کارآگهیلغتنامه دهخداکارآگهی . [ گ َ ] (حامص مرکب ) مخفف کارآگاهی . باخبری . اطلاع . صاحب خبری . خبرداری . کارآگاهی : بدان کاردانی و کارآگهی چو بنشست بر تخت شاهنشهی . نظامی .چه نیکو متاعی است کارآگهی کزین نقد عالم مبادا تهی . <
کارآگاهیفرهنگ فارسی عمید۱. کارآگاه بودن.۲. باخبر بودن از حقیقت کارها: ◻︎ چه نیکو مطاعیست کارآگهی / کز این نقد عالم مبادا تهی (نظامی۵: ۸۱۷).
کارآگاهیلغتنامه دهخداکارآگاهی . (حامص مرکب ) اطلاع و معرفت به اجسام . (ناظم الاطباء).- اداره ٔ کارآگاهی ؛ اداره ای در شهربانی که وظیفه ٔ آن کسب اطلاعات مخفی و کشف جرایم است .
کارآگاهیفرهنگ فارسی عمید۱. کارآگاه بودن.۲. باخبر بودن از حقیقت کارها: ◻︎ چه نیکو مطاعیست کارآگهی / کز این نقد عالم مبادا تهی (نظامی۵: ۸۱۷).
سواد کارآگاهیdetective literacyواژههای مصوب فرهنگستانسطحی از اطلاعات و آگاهی افراد عادی از موضوعات مرتبط با جرم و چگونگی پیشگیری از آنها یا در صورت وقوع، پیش گرفتن کمخطرترین و امنترین راهکار برای رهایی
کارآگاهیلغتنامه دهخداکارآگاهی . (حامص مرکب ) اطلاع و معرفت به اجسام . (ناظم الاطباء).- اداره ٔ کارآگاهی ؛ اداره ای در شهربانی که وظیفه ٔ آن کسب اطلاعات مخفی و کشف جرایم است .
کارآگاهیفرهنگ فارسی عمید۱. کارآگاه بودن.۲. باخبر بودن از حقیقت کارها: ◻︎ چه نیکو مطاعیست کارآگهی / کز این نقد عالم مبادا تهی (نظامی۵: ۸۱۷).