کاروژوللغتنامه دهخداکاروژول . [ کارْ وَ ] (نف مرکب ) شخصی را گویند که بر سر مزدوران بایستد و ایشان را کار فرماید و نگذارد که ایشان در کار تعلل کنند. (برهان ). کارفرما و سرکار و عمله و بنا. (انجمن آرا) (آنندراج ). مطلق کارفرما و آنکه بر سر فعله و بنّاو مزدور باشد و به آنها کار فرماید و سرکار و مب
کوروللغتنامه دهخداکورول . (اِ) کرسی یا صندلی قضات درجه اول روم و به قول تیت لیو مورخ رومی ، علامت سلطنت بود و رومیها آن را از مردم اتروسک اقتباس کرده بودند. (از ایران باستان ج 3 ص 2451). رجوع به کورولیس شود.
قوروللغتنامه دهخداقورول . [ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چایپاره ٔ بخش قره ضیاالدین شهرستان خوی ، سکنه ٔ آن 501 تن . آب آن ازآغ جای . محصول آن غلات . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است . راه ارابه رو دارد. این ده در دو محل بفاصل
کارژوللغتنامه دهخداکارژول . (اِ مرکب ) کارفرما. (آنندراج ). سرکار و ناظر کارکنان و عمله جات . (ناظم الاطباء).