کاریزلغتنامه دهخداکاریز. (اِ) آب باشد که در زیر زمین از چاه بچاه برند. (لغت فرس اسدی چ مرحوم اقبال ).آبی باشد که در زمین به جایی برون برند و به تازی قنات خوانند. (لغت فرس اسدی چ پل هرن ). (اوبهی ). آب روان باشد زیر زمین که بجایها برند. (صحاح الفرس ). جوی آبی را گویند که در زیر زمین بکنند تا آب
کاریزلغتنامه دهخداکاریز. (اِخ ) دهی از دهستان اشیان بخش فلاورجان شهرستان اصفهان ، واقع در 25هزارگزی جنوب باختر فلاورجان و 6هزارگزی شمال تنگ سدگان . جلگه و معتدل است . سکنه ٔ آن 197 تن است . آب
کاریزلغتنامه دهخداکاریز. (اِخ ) دهی از دهستان باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد، واقع در ده هزارگزی شمال خاوری طیبات ، سر راه شوسه ٔ عمومی تربت جام به طیبات است . جلگه و معتدل و دارای 1776تن سکنه است . آب آن از قنات تأمین می شود. غلات آن زیره و پنبه و تریاک و شغل
کاریزلغتنامه دهخداکاریز. (اِخ ) دهی از دهستان پشتکوه بخش نیر شهرستان یزد، واقع در 29هزارگزی جنوب باختر نیر. متصل به راه ابرقو به نیر. جلگه و مالاریائی و سکنه ٔ آن 674 تن است . آب آن از قنات تأمین می شود. محصول آن غلات و پنبه
کاریزلغتنامه دهخداکاریز. (اِخ ) دهی از دهستان جرگلان بخش مانه ٔ شهرستان بجنورد، واقع در 83هزارگزی شمال باختری مانه و 4هزارگزی شمال شوسه ٔ عمومی بجنورد به حصارچه است .کوهستانی و سردسیر و دارای 128</sp
کیارشلغتنامه دهخداکیارش . [ ک َرَ ] (اِخ ) نام یکی از چهار پسر کیقباد است . (برهان ). نام یکی از چهار پسر کیقباد بوده ، و اصل در آن کی آرش است . (آنندراج ) (انجمن آرا). از: کی + آرش ، در اوستا، کوی ارشن (به معنی کی و شهریار دلیر). (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : نخستین چو
کارزلغتنامه دهخداکارز. [ رِ ] (اِخ ) نام قریه ای در نیم فرسنگی نیشابور. (معجم البلدان ). و رجوع بانساب سمعانی ورق 470 ب شود.
قارزلغتنامه دهخداقارز. [ رِ ] (اِخ ) قریه ای است از قراء نیشابور که شاید بدان کارز نیز گفته شود. (الانساب سمعانی ).
قارظلغتنامه دهخداقارظ. [ رِ ] (ع ص ) چیننده ٔ برگ سلم . (منتهی الارب ). چیننده ٔ برگ درخت سلم . (ناظم الاطباء).
کاریزنولغتنامه دهخداکاریزنو. [ ن ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان احمد آباد بخش فریمان شهرستان مشهد، در 36هزارگزی شمال باختری فریمان . جلگه و معتدل و سکنه ٔ آن 8 تن است . قنات دارد. محصول آن غلات و تریاک و شغل اهالی زراعت است .راه مالرو
کاریزانلغتنامه دهخداکاریزان . (اِخ ) دهی از دهستان کاریزنو بالاجام بخش تربت جام شهرستان مشهد، واقع در 54هزارگزی شمال باختری تربت جام و 15هزارگزی باختر مالرو عمومی تربت جام به فریمان ، کوهستانی و معتدل و سکنه ٔ آن <span class="hl
کاریزخانلغتنامه دهخداکاریزخان . (اِخ ) دهی از دهستان صالح آباد بخش جنت آباد شهرستان مشهد، واقع در 6هزارگزی شمال صالح آباد دامنه و معتدل و سکنه ٔ آن 30 تن است . قنات دارد و محصول آن غلات و پنبه و تریاک و شغل اهالی زراعت است .راه م
کاریزدرلغتنامه دهخداکاریزدر. [ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان مانه ٔ بخش صفی آباد شهرستان سبزوار، واقعدر 22هزارگزی شمال باختر صفی آباد سر راه مالرو عمومی مانه . جلگه و معتدل و سکنه ٔ آن 253 تن است . قنات دارد محصول آن غلات و پنبه و ش
کاریز دیگلانلغتنامه دهخداکاریز دیگلان . (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد، واقع در 14هزارگزی جنوب باختری فریمان دامنه و معتدل و سکنه ٔآن 30 تن است . قنات دارد و محصول آن غلات و تریاک و بنشن و شغل اهالی زراعت است .راه
کاریزنولغتنامه دهخداکاریزنو. [ ن ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان احمد آباد بخش فریمان شهرستان مشهد، در 36هزارگزی شمال باختری فریمان . جلگه و معتدل و سکنه ٔ آن 8 تن است . قنات دارد. محصول آن غلات و تریاک و شغل اهالی زراعت است .راه مالرو
کاریز بالالغتنامه دهخداکاریز بالا. (اِخ ) دهی از دهستان زاوه بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه ، واقع در 18هزارگزی خاور تربت حیدریه . جلگه و معتدل و سکنه ٔ آن 423 تن است . قنات دارد. غلات آن تریاک و شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس
کاریز پائینلغتنامه دهخداکاریز پائین . (اِخ ) دهی از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد، واقع در 11هزارگزی شمال خاوری مشهد. 2هزارگزی شمال کشف رود. جلگه و معتدل و سکنه ٔ آن 20 تن است . قنات دارد م
چشمه کاریزلغتنامه دهخداچشمه کاریز. [ چ َ م َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «قناتی است قدیمی که در جلگه ٔ کوچکی زیر گردنه ٔ لارک که از اعمال دماونداست واقع میباشد. این قنات از طرف مغرب جریان داشته و حالا غالباً خشک است و گاهی نم آبی میدهد. گویند فرورفتن در آب آن برای بعضی از امراض جلدی نافع است
رهن کاریزلغتنامه دهخدارهن کاریز. [ رَ ] (اِخ ) دهی از بخش فدیشه ٔ شهرستان نیشابور. دارای 174 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول عمده ٔ آنجا غلات و راهش اتومبیل رو می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
سرکاریزلغتنامه دهخداسرکاریز. [ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بالا ولایت بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه . دارای 577 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن غلات ، میوه جات . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
میل کاریزلغتنامه دهخدامیل کاریز. (اِخ ) دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ و ارداک شهرستان مشهد، واقع در 2هزارگزی شمال مشهد با 408 تن سکنه . آب آن ازقنات و راه آن ماشین رو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span class="hl" dir="
نوکاریزلغتنامه دهخدانوکاریز.[ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ وارداک شهرستان مشهد، در 7 هزارگزی مشرق مشهد بر کناره ٔ کشف رود، در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 135 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات ، شغل م