کاشغریلغتنامه دهخداکاشغری . [ غ َ ] (ص نسبی ) کاجغری . (سمعانی ). منسوب است به کاشغر. رجوع به کاشغر شود : گوش تو سوی سماع و دست تو سوی شراب چشم تو سوی دو رخسار بت کاشغری . فرخی (دیوان چ دبیرسیاقی ص 400).
کاشغریفرهنگ فارسی عمید۱. از مردم کاشغر: ◻︎ ایا شکسته سر زلف تُرک کاشغری / شکنج تو علم پرنیان شوشتری (عنصری: ۲۹۸).۲. تهیهشده در کاشغر: مشک کاشغری.
خاکی کاشغریلغتنامه دهخداخاکی کاشغری . [ ی ِ غ َ ] (اِخ ) یکی از شعراست که مسلک عرفان نیز داشته و این بیت او راست :بیچاره آن که دل به تو نامهربان دهدآخر در آرزوی وصال تو جان دهد.او را کتابی است بنام «مناقب العارفین » در شرح حال بهاءالدین نقشبندی و برهان الدین و جلال الدین . (از قاموس الاع
حسین کاشغریلغتنامه دهخداحسین کاشغری . [ ح ُ س َ ن ِ غ َ ] (اِخ ) ابن علی بن خلف بن جبرئیل بن خلیل بن صالح بن محمدالمعی مکنی به ابوعبداﷲ مفسر واعظبوده و مؤلفاتی دارد و پس از 484 هَ . ق . / 1091 م .
سعدالدین کاشغریلغتنامه دهخداسعدالدین کاشغری . [ س َ دُدْ دی ن ِ غ َ ] (اِخ ) در اوایل حال بتحصیل علوم مشغول بود راه زهد و تقوی پیش گرفت و در زمره ٔ مریدان و خلفا مولانا نظام الدین خاموش درآمد و بسال 806 درگذشت ودر سرخیابان مدفون شد. (از رجال حبیب السیر ص <span class="hl
ندائی کاشغریلغتنامه دهخداندائی کاشغری . [ ن ِ ی ِ غ َ ] (اِخ ) عبداﷲبن محمد. از شعرای قرن دوازدهم است و به سال 1174 هَ. ق . درگذشته . رجوع به فرهنگ سخنوران ص 598 و اسمأالمؤلفین و آثارالمصنفین چ استانبول ج <span class="hl" dir="ltr"
کاشغرلغتنامه دهخداکاشغر. [ غ َ ] (اِخ ) کاجغر. گاجغر. کاچغر. کاژغر. (آنندراج ). از چینیان است و بر سرحدی است میان تبت و خرخیز وچین و یغما و مهتران کاشغر اندر قدیم از خلخ بودندی یا از یغما. (حدود العالم ). از بلاد مشرق و از مرزهای مسلمین است . (انساب سمعانی ). شهری دارای قری و روستاها که از سمر
خاکی کاشغریلغتنامه دهخداخاکی کاشغری . [ ی ِ غ َ ] (اِخ ) یکی از شعراست که مسلک عرفان نیز داشته و این بیت او راست :بیچاره آن که دل به تو نامهربان دهدآخر در آرزوی وصال تو جان دهد.او را کتابی است بنام «مناقب العارفین » در شرح حال بهاءالدین نقشبندی و برهان الدین و جلال الدین . (از قاموس الاع
حسین کاشغریلغتنامه دهخداحسین کاشغری . [ ح ُ س َ ن ِ غ َ ] (اِخ ) ابن علی بن خلف بن جبرئیل بن خلیل بن صالح بن محمدالمعی مکنی به ابوعبداﷲ مفسر واعظبوده و مؤلفاتی دارد و پس از 484 هَ . ق . / 1091 م .
سعدالدین کاشغریلغتنامه دهخداسعدالدین کاشغری . [ س َ دُدْ دی ن ِ غ َ ] (اِخ ) در اوایل حال بتحصیل علوم مشغول بود راه زهد و تقوی پیش گرفت و در زمره ٔ مریدان و خلفا مولانا نظام الدین خاموش درآمد و بسال 806 درگذشت ودر سرخیابان مدفون شد. (از رجال حبیب السیر ص <span class="hl
ندائی کاشغریلغتنامه دهخداندائی کاشغری . [ ن ِ ی ِ غ َ ] (اِخ ) عبداﷲبن محمد. از شعرای قرن دوازدهم است و به سال 1174 هَ. ق . درگذشته . رجوع به فرهنگ سخنوران ص 598 و اسمأالمؤلفین و آثارالمصنفین چ استانبول ج <span class="hl" dir="ltr"
مغنیاتلغتنامه دهخدامغنیات . [ م ُ غ َن ْ نیا ] (ع ص ، اِ) ج ِ مغنیه : دختر کاشغری که از مغنیات خاصه بود...(لباب الالباب چ نفیسی ص 48). و رجوع به مغنیه شود.
دیوان لغات الترکواژهنامه آزادکتابی هزارساله از محمو کاشغری به زبان ترکی و عربی که برای آموزش زبان ترکی به عرب ها نگاشته شده است و شامل ده ها بیت شعر ترکی و ده ها ضرب المثل ترکی و بیش از 8000 واژ ه ترکی ناب است.
رزآبادیلغتنامه دهخدارزآبادی .[ رَ ] (اِخ ) رزابادی . اسماعیل بن احمد رزآبادی مروزی ، مکنی به ابوالوفاء. از ابوبکر محمدبن عبدالعزیز جنوجردی روایت کرد. و ابوالفتح عبدالغافربن حسین کاشغری لامعی حافظ از او روایت دارد. (از لباب الانساب ).
قصداریلغتنامه دهخداقصداری . [ ق َ ] (اِخ ) جعفربن خطاب ، مکنی به ابومحمد. از محدثان است . وی در بلخ سکونت کرد و از ابوالفضل عبدالصمدبن محمدبن نصیر عاصمی حدیث شنید. از او ابوالفتوح عبدالغافربن حسین بن علی کاشغری حافظ روایت دارد. (لباب الانساب ).
تاروسواژهنامه آزادارامش دهنده, افریننده هنر های زیبا,زیبایی, خوش شانس در زبان ترکی قدیم به معنای سقف خانه است.منبع کتاب دیوان الغات الترک نوشته محمود کاشغری ترجمه دکتر صدیق صفحه 230
خاکی کاشغریلغتنامه دهخداخاکی کاشغری . [ ی ِ غ َ ] (اِخ ) یکی از شعراست که مسلک عرفان نیز داشته و این بیت او راست :بیچاره آن که دل به تو نامهربان دهدآخر در آرزوی وصال تو جان دهد.او را کتابی است بنام «مناقب العارفین » در شرح حال بهاءالدین نقشبندی و برهان الدین و جلال الدین . (از قاموس الاع
حسین کاشغریلغتنامه دهخداحسین کاشغری . [ ح ُ س َ ن ِ غ َ ] (اِخ ) ابن علی بن خلف بن جبرئیل بن خلیل بن صالح بن محمدالمعی مکنی به ابوعبداﷲ مفسر واعظبوده و مؤلفاتی دارد و پس از 484 هَ . ق . / 1091 م .
سعدالدین کاشغریلغتنامه دهخداسعدالدین کاشغری . [ س َ دُدْ دی ن ِ غ َ ] (اِخ ) در اوایل حال بتحصیل علوم مشغول بود راه زهد و تقوی پیش گرفت و در زمره ٔ مریدان و خلفا مولانا نظام الدین خاموش درآمد و بسال 806 درگذشت ودر سرخیابان مدفون شد. (از رجال حبیب السیر ص <span class="hl
ندائی کاشغریلغتنامه دهخداندائی کاشغری . [ ن ِ ی ِ غ َ ] (اِخ ) عبداﷲبن محمد. از شعرای قرن دوازدهم است و به سال 1174 هَ. ق . درگذشته . رجوع به فرهنگ سخنوران ص 598 و اسمأالمؤلفین و آثارالمصنفین چ استانبول ج <span class="hl" dir="ltr"