کالالغتنامه دهخداکالا. (اِ) کالای . رخت و رخوت . (برهان ). اسباب . (برهان ) (غیاث ). اسباب خانه . اثاث البیت . (غیاث ) (مهذب الاسماء). دربای است خانه و مردم . مَحاش . (منتهی الارب ). سامان و اثاثه . اثاث . (دستوراللغة). سِلعة. (منتهی الارب ). اَخریان . (برهان ). کالای خانه :<
کالادیکشنری فارسی به انگلیسیarticle, commodity, freight, goods, lading, manufacture, merchandise, ware
واگویۀ استانداردstandard calloutواژههای مصوب فرهنگستانواگویۀ بین خدمه در هنگام عملیات که تعیینکنندۀ شرایط و اقدامات و وضعیت تجهیزات و کلیدها و مشاهدات دیداری یا دیگر موارد عملیاتی تصریحشده در روالها است
کالچایلغتنامه دهخداکالچای . (اِخ ) نام محلی در سه هزارگزی بی بالان بخش رودسر شهرستان لاهیجان و گلدشت از بخش رودسر همان شهرستان .
کالیالغتنامه دهخداکالیا. (اِ) خربزه و هندوانه ٔ خام که در ترکی کلک گویند. (شعوری ج 2 ورق 229 الف ). کالک و خربزه ٔ نارس . (ناظم الاطباء). رجوع به کالک شود.
کالاچیرالغتنامه دهخداکالاچیرا. (اِ) اسم هندی کمون کرمانی است که به فارسی زیره ٔ سیاه نامند. (فهرست مخزن الادویه ).
کالاشکنلغتنامه دهخداکالاشکن . [ ک َ ] (اِ) نوعی از حلوا. (برهان ). کلاشکن : برافراختند از قفایش چو بادز کالاشکن سنجق عدل و داد.بسحاق اطعمه .
کالاکچلالغتنامه دهخداکالاکچلا. [ ] (اِ) اسم هندی خربق اسود است که به فارسی خال زنگی نامند. (فهرست مخزن الادویه ).
بقايا طافيةدیکشنری عربی به فارسیکالا ي اب اورده , اب اورد , کالا يي که براي سبک کردن کشتي بدريا مي ريزند , کالا ي اب اورد
مالیات ارزشمبناad valorem tax, ad valorem tariffواژههای مصوب فرهنگستاننوعی مالیات بر کالا که متناسب با ارزش یا بهای آن کالا وضع میشود
کالاچیرالغتنامه دهخداکالاچیرا. (اِ) اسم هندی کمون کرمانی است که به فارسی زیره ٔ سیاه نامند. (فهرست مخزن الادویه ).
کالا آب کردنلغتنامه دهخداکالا آب کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) قیمت زیاده از ارزش گفتن . (آنندراج ). بنجل آب کردن : بها کم است جگرگوشه های اشک مراکه گفته بود که کالای خویش آب کنم . نادم گیلانی (از آنندراج ).رجوع به آب کردن شود.
کالاشکنلغتنامه دهخداکالاشکن . [ ک َ ] (اِ) نوعی از حلوا. (برهان ). کلاشکن : برافراختند از قفایش چو بادز کالاشکن سنجق عدل و داد.بسحاق اطعمه .
کاراکالالغتنامه دهخداکاراکالا. [ کال ْ لا ] (اِخ ) یکی از امپراطوران روم قدیم که در 188 م . متولد شد و در 217 درگذشت . کاراکالا پسر سیتل سیوس سوروس بود و چون در سال 211 به امپراطوری رسید برادر خو
اسکالالغتنامه دهخدااسکالا. [ اِ ] (اِخ ) یا اسکالی ژری . خاندان ایتالیایی ،که چند تن از اعضای آن ، وابسته به حزب ژیبِلَن ، سنیوریا پدستای وِرُن شدند. مشهورترین آنان کان ، ژنرال اتحادیه ٔ ژیبِلَن های لُمباردی است ، وی دانته را آنگاه که تبعید شده بود پناه داد. (1291</sp
بُتانگاری کالاcommodity fetishismواژههای مصوب فرهنگستاندر نقد مارکس از اقتصاد سیاسی، درک روابط اقتصادی تولید بهمثابة روابط میان مردم نیست بلکه بهمثابة روابط میان پول و کالاهایی است که در بازار مبادله میشود؛ به این ترتیب، جنبههای ذهنی و انتزاعی ارزش اقتصادی به اشیای واقعی و عینی بدل میشوند که مردم برای آنها ارزش ذاتی قائلاند