کاواکلغتنامه دهخداکاواک . (ص ) (از: کاو (کاویدن ) + اک پسوند اسم فاعل و اسم مفعول ). (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). خالی و تهی و پوچ و بی مغز. (ناظم الاطباء). میان خالی و پوچ و بی مغز. (برهان ) : بجز عمود گران نیست روز و شب خورشش شگفت نیست ازو گر شکمش کاواک است .<b
درون کاواکلغتنامه دهخدادرون کاواک . [ دَ ] (ص مرکب ) اجوف . جوفی . (منتهی الارب ). میان تهی . توخالی . مقابل توپر.
میان کاواکلغتنامه دهخدامیان کاواک . (ص مرکب ) پوک .اجوف . مجوف . میان تهی . میان خالی . توخالی . (یادداشت مؤلف ): هشم ؛ شکستن نان خشک و هرچیز خشک و میان کاواک .(منتهی الارب ). و رجوع به میان تهی و میان خالی شود.
کاواک تابشگرcavity radiatorواژههای مصوب فرهنگستانمحفظهای با دیوارههای درونی سیاه و روزنهای کوچک که تابشهای الکترومغناطیسی به آن وارد یا از آن خارج میشوند و تقریباً مانند تابش جسم سیاه رفتار میکند
کاواکیلغتنامه دهخداکاواکی . (حامص ) خلاء و در میان چیزی نداشتن و میان تهی بودن . || مجازاً غرور و تکبر. (از ناظم الاطباء).
کاواکزاییcavitation 3واژههای مصوب فرهنگستان[حملونقل دریایی] فضایی که براثر جابهجایی کشتی خالی میشود و با آبی که در دو پهلوی کشتی جریان دارد پر میشود [زمینشناسی] نوعی فرسایش در جایی از رود که در آنتغییرات سرعت و فشار سبب تشکیل حبابهای بخار بهطور متناوب میشود و ترکیدن این حبابها امواج ضربهای ایجاد میند که سبب سست شدن رسوبات و سنگه
درون کاواکلغتنامه دهخدادرون کاواک . [ دَ ] (ص مرکب ) اجوف . جوفی . (منتهی الارب ). میان تهی . توخالی . مقابل توپر.
میان کاواکلغتنامه دهخدامیان کاواک . (ص مرکب ) پوک .اجوف . مجوف . میان تهی . میان خالی . توخالی . (یادداشت مؤلف ): هشم ؛ شکستن نان خشک و هرچیز خشک و میان کاواک .(منتهی الارب ). و رجوع به میان تهی و میان خالی شود.
کاواکیلغتنامه دهخداکاواکی . (حامص ) خلاء و در میان چیزی نداشتن و میان تهی بودن . || مجازاً غرور و تکبر. (از ناظم الاطباء).
کاواکان یا توتیاء البحر اقیانوس که بیشتر درسواحل نیو انگلند زندگی میکندستاره دریاییدیکشنری فارسی به عربیقنديل البحر
درون کاواکلغتنامه دهخدادرون کاواک . [ دَ ] (ص مرکب ) اجوف . جوفی . (منتهی الارب ). میان تهی . توخالی . مقابل توپر.
میان کاواکلغتنامه دهخدامیان کاواک . (ص مرکب ) پوک .اجوف . مجوف . میان تهی . میان خالی . توخالی . (یادداشت مؤلف ): هشم ؛ شکستن نان خشک و هرچیز خشک و میان کاواک .(منتهی الارب ). و رجوع به میان تهی و میان خالی شود.