کاوندهلغتنامه دهخداکاونده . [ وَ دَ / دِ ] (نف ) جستجو کننده . (یادداشت مؤلف ). تفحص کننده . (آنندراج ). ج ، کاوندگان : و دیگر که اند از پراکندگان بدآموز و بدخواه کاوندگان .فردوسی .
پیه قاوندیلغتنامه دهخداپیه قاوندی . [ هَِ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پیه قیوندی . شحم قاوندی . چیزی باشد مانند پیه بسته شده و آن روغنی باشد منجمد شده که از دانه ای گیرند مانند فندق ،سرفه ٔ کهنه را سود دهد و آنرا پیه قیوندی نیز گویند. (برهان ). در عرف آنرا گل پیه خوانند. (آنندراج ).
باحثلغتنامه دهخداباحث . [ ح ِ ] (ع ص ) کاونده ٔ زمین و کاونده ٔ سخن . (غیاث ). بحث کننده . کاونده . تفتیش کننده . پژوهنده .- امثال : کالباحث عن الشفره . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء).کالباحث عن حتفه بظلفه
شکاوندهلغتنامه دهخداشکاونده . [ ش ِ وَ دَ / دِ ] (نف ) نقب زن و چاه جوی را گویند و به عربی نَقّاب خوانند. (برهان ) (ناظم الاطباء). آنکه زمین را بکاود. کاونده و نقب زننده ، بدین جهت گورشکاف و کفن دزد را گویند. و شکاوند مخفف شکافنده است وآنرا شکاونه نیز گویند. (ان
بازکاوندهلغتنامه دهخدابازکاونده . [ وَ دَ/ دِ ] (نف مرکب ) جوینده . تحقیق کننده . محقق . نَجِث . نَجّاث . (منتهی الارب ). و رجوع به بازکاویدن شود.