لغتنامه دهخدا
کبو. [ ک َب ْوْ ] (ع مص ) کُبُوّ. بر روی افتادن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر) (از اقرب الموارد). || بی آتش شدن آتش زنه . (از منتهی الارب ). آتش از سنگ آتش زنه بیرون ناآمدن . (تاج المصادر). || بلندشدگی خدرک . (منتهی الارب ). کبو آتش ؛ بلند گردیدن آن . (از اقرب الموارد). کبا ا