کبودلغتنامه دهخداکبود. [ ] (اِخ ) شهری کوچک از (ولایت ارمن ) و حقوق دیوانیش چهار هزار و سیصد دینار است . (نزهةالقلوب چ اروپا مقاله ٔ سوم ص 101).
کبودلغتنامه دهخداکبود. [ ک َ ] (اِخ ) قریه ای است ،بین آن و سمرقند چهار فرسنگ است . (معجم البلدان ).
کبودلغتنامه دهخداکبود. [ ک َ ] (ص ) رنگی است معروف که آسمان بدان رنگ است . (برهان ). نیلگون . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نیلی . لاجوردی . هر چیز که به رنگ نیل باشد. (ناظم الاطباء). ازرق . زاغ . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). نیلوفری . کاس . زرقاء. (یادداشت مؤلف ). اَمْلَح . (منتهی الارب ) <s
کبودلغتنامه دهخداکبود. [ ک ُ ] (ع اِ) ج ِ کبد [ ک َ /ک ِ ] و کَبِد و این قلیل است . (از اقرب الموارد).
دره کبودلغتنامه دهخدادره کبود. [ دَرْ رَ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دره کوه بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد. واقع در16هزارگزی جنوب راه فرعی چقلوندی به بروجرد، با 240تن سکنه . آب آن از چشمه های کوه باقله کان و راه آن مالرو است .
درین کبودلغتنامه دهخدادرین کبود. [ دَ ک َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان مغان بخش گرمی شهرستان اردبیل . واقع در 18هزارگزی شمال خاوری گرمی و 18هزارگزی راه شوسه ٔ گرمی به بیله سوار، با 760 تن سکنه . آب
چشمه کبودلغتنامه دهخداچشمه کبود. [ چ َ م َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش هرسین شهرستان کرمانشاهان که در 20 هزارگزی جنوب باختری هرسین و 2 هزارگزی گنجوان واقع است . کوهستانی و سردسیر است و 364 تن سکنه
کبودارلغتنامه دهخداکبودار. [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان دالوند، بخش زاغه شهرستان خرم آباد. سکنه 96 تن . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
کبودانلغتنامه دهخداکبودان . [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند. کوهستانی ، معتدل . دارای 346 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
کبودچشملغتنامه دهخداکبودچشم . [ ک َ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) آنکه چشمش به سبزی زند. (آنندراج ). ازرق . (ترجمان القرآن ). زاع . زاغ چشم . سبزچشم . زرقاء. (یادداشت مؤلف ) : و این مرد بازرگان سرخ و کبودچشم بود. (سندبادنامه ص <span class="hl" d
کبود تشتلغتنامه دهخداکبود تشت . [ ک َ ت َ ] (اِ مرکب ) تشت کبود. تشت نیلی . || کنایه از فلک و چرخ و آسمان است . کبودطست . کبود طشت . رجوع به کبود طست و کبود طشت شود.
کبودارلغتنامه دهخداکبودار. [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان دالوند، بخش زاغه شهرستان خرم آباد. سکنه 96 تن . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
کبودانلغتنامه دهخداکبودان . [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند. کوهستانی ، معتدل . دارای 346 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
کبودچشملغتنامه دهخداکبودچشم . [ ک َ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) آنکه چشمش به سبزی زند. (آنندراج ). ازرق . (ترجمان القرآن ). زاع . زاغ چشم . سبزچشم . زرقاء. (یادداشت مؤلف ) : و این مرد بازرگان سرخ و کبودچشم بود. (سندبادنامه ص <span class="hl" d
دره کبودلغتنامه دهخدادره کبود. [ دَرْ رَ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دره کوه بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد. واقع در16هزارگزی جنوب راه فرعی چقلوندی به بروجرد، با 240تن سکنه . آب آن از چشمه های کوه باقله کان و راه آن مالرو است .
درین کبودلغتنامه دهخدادرین کبود. [ دَ ک َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان مغان بخش گرمی شهرستان اردبیل . واقع در 18هزارگزی شمال خاوری گرمی و 18هزارگزی راه شوسه ٔ گرمی به بیله سوار، با 760 تن سکنه . آب
حرکبودلغتنامه دهخداحرکبود. [ ح َرْ رِ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش ارکواز شهرستان ایلام در 26هزارگزی جنوب خاور قلعه دره ، کنار راه مالرو امامزاده نصیرالدین . کوهستانی و معتدل و دارای 158 تن سکنه ٔ شیعه است . زبانشان کردی و لری ا
چشمه کبودلغتنامه دهخداچشمه کبود. [ چ َ م َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش هرسین شهرستان کرمانشاهان که در 20 هزارگزی جنوب باختری هرسین و 2 هزارگزی گنجوان واقع است . کوهستانی و سردسیر است و 364 تن سکنه
چشمه کبودلغتنامه دهخداچشمه کبود. [ چ َ م َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان که در 18 هزارگزی باختر قصبه ٔبهار بین شوسه ٔ کرمانشاه و کردستان واقع است . کوهستانی و سردسیر است و 156 تن سکنه دارد، آ