لغتنامه دهخدا
کبن . [ ک َ ] (ع مص ) نرم و سست دویدن یا کوتاهی کردن در دویدن . (آنندراج ) (منتهی الارب ). || کبن جامه ؛ درون رویه درنوردیدن جامه را پس بردوختن . || کبن هدیه ٔ کسی ؛ بازداشتن هدیه ٔ او را. || برگرداندن نیکی خود را از همسایه ٔ خود سوی غیر آنها. || کبن از چیزی ؛ بددل شدن و بازگ