کتکتولغتنامه دهخداکتکتو. [ ک ُ ک ُ ] (اِ) به زبان مردم گیلان کاکوتی باشد و به عربی سعتر خوانند. (برهان ) (آنندراج ). صعتر. (ناظم الاطباء). رجوع به آویشن شود.
کتکتیلغتنامه دهخداکتکتی . [ ک ُ ک ُ تا ] (ع اِ) بازیی است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به کتکت [ ک ُ ک ُ ] شود.
کثکثیلغتنامه دهخداکثکثی . [ک ُ ک ُ ثا / ک َ ک َ ثا ] (ع اِ) بازیی است که از خاک بازند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). یکنوع بازی مر تازیان را که با خاک بازی کنند. (ناظم الاطباء).
قطاقطالغتنامه دهخداقطاقطا. [ ق َ ق َ ] (ع اِ صوت ) حکایت آواز قطا. (اقرب الموارد). رجوع به قطا و قطاة شود.
کاکوتیفرهنگ فارسی عمیدگیاهی بیابانی و خودرو با برگهای کوچک معطر که به عنوان چاشنی و دارو به کار میرود؛ کتکتو.