کثیبلغتنامه دهخداکثیب . [ ک َ ] (اِخ ) موضعی است به کرانه ٔ دریای یمن . || دو ده است به بحرین . (منتهی الارب ). قریه ای است از بنی محارب بن عمروبن ودیعة از عبدالقیس در بحرین . (معجم البلدان ).
کثیبلغتنامه دهخداکثیب . [ ک َ ] (ع اِ) توده ٔ ریگ بدان جهت که ریزان و مجتمع است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). توده ٔ ریگ گرد آمده و بلندشده . (غیاث اللغات ). توده ٔ ریگ . (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 81). ج ، اَکثِبَة، کُثُب ، کُثبان . (منتهی الارب )
تلویزیون بافهایcable television, CATVواژههای مصوب فرهنگستانسامانۀ پخش برنامههای تلویزیونی ازطریق بافه/ کابل برای مشترکان متـ . تلویزیون کابلی
کثبلغتنامه دهخداکثب . [ ک ُ ث ُ ] (ع اِ) ج ِ کثیب . (منتهی الارب )(اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به کثیب شود.
کتبلغتنامه دهخداکتب . [ ک َ ] (ع مص ) نبشتن . (تاج المصادر بیهقی ). نوشتن . (آنندراج ). کتاب . کتابة. نبشتن چیزی را. یقال : کتبت بالقلم . (از منتهی الارب ).- کتب کتاب ؛ تصویر کردن لفظ در آن به حروف هجاء مثل خط آن . (از اقرب الموارد).|| دوختن درز مشک را به دوا
کتبلغتنامه دهخداکتب . [ ک ُ ] (ع اِ) کُتُب . ج ِ کتاب . کتابها. مجموعه های خطی و چاپی . (فرهنگ فارسی معین ) : این چنین بزم از همه شاهان کرا اندرخور است نامه ٔ شاهان بخوان و کتب پیشینان بیار. فرخی .ولیکن اوستادان مجرب چنین گفتن
کتبلغتنامه دهخداکتب . [ ک ُ ت ُ] (ع اِ) ج ِ کتاب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). نوشته ها. مجموعه های خطی یا چاپی . (فرهنگ فارسی معین ). کُتب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : نگویی که در کتب می نخوانده است در چنین ابواب کار کتب دیگر است و حال مشاهده ٔ دیگر. (تاریخ ب
کثیبیلغتنامه دهخداکثیبی .[ ک َ بی ی ] (ص نسبی ) منسوب به کثیب . (ناظم الاطباء). || (اِ) نشستگاه . مقعد. (ناظم الاطباء).
کثيبدیکشنری عربی به فارسیريگ روان , خاکريز ياتپه شني ساحل که بادانها را جابجا ميکند , توده شن ساحلي , تل شني
اکثبةلغتنامه دهخدااکثبة. [ اَ ث ِ ب َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ کَثیب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ِ کثیب به معنی توده ٔ ریگ . (ازآنندراج ). و رجوع به کثیب شود.
کثیبیلغتنامه دهخداکثیبی .[ ک َ بی ی ] (ص نسبی ) منسوب به کثیب . (ناظم الاطباء). || (اِ) نشستگاه . مقعد. (ناظم الاطباء).
تکثیبلغتنامه دهخداتکثیب . [ ت َ ] (ع مص ) کم شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) کمی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).