کذابلغتنامه دهخداکذاب . [ ک ِ] (ع مص ) دروغ گفتن . کَذِب . کَذبة. کِذّاب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). کِذب . کِذبة. (منتهی الارب ). کِذِب . (اقرب الموارد). رجوع به مترادفات کلمه شود.
کذابلغتنامه دهخداکذاب . [ ک َذْ ذا ] (ع ص ) دروغگوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کثیرالکذب . (اقرب الموارد). || مکار. حیله باز. غدار. (ناظم الاطباء).
کذابلغتنامه دهخداکذاب . [ ک ِذْ ذا ] (ع مص ) دروغ گفتن . کِذاب . کِذب . (اقرب الموارد). کِذب . (منتهی الارب ). رجوع به هر یک از این مصادر شود. || تکذیب . نیک انکار کردن کاری را. قوله تعالی : و کذبوا بآیاتنا کذاباً (قرآن 28/78). (از ناظ
کذابلغتنامه دهخداکذاب . [ ک ُذْ ذا / ک ِذْ ذا / ک ُ ] (ع اِ) دروغ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
قضابلغتنامه دهخداقضاب . [ ق َض ْ ضا ] (ع ص ) نیک قطعکننده ٔ امور و توانا بر آن . || شمشیر بران . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قَضّابة شود.
جعفر کذابلغتنامه دهخداجعفر کذاب . [ ج َ ف َ رِ ک َذْ ذ ] (اِخ ) جعفربن علی نقی (متوفی 271 هَ . ق .) فرزند امام دهم شیعیان بود که ادعای امامت داشت و جمعی او را دروغگو دانسته به کذاب ملقب ساختند. صاحب منتهی الاَّمال نویسد: «و امام جعفر، پس مثلش مثل فرزند حضرت نوح پی
کذابانلغتنامه دهخداکذابان . [ ک َذْ ذا ] (اِخ ) (تثنیه ٔ کذاب ) دو کذاب و مقصود مسیلمةالحنفی و اسودالعنسی است . (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). رجوع به مسیلمة و اسودبن کعب عنسی شود.
کذابةلغتنامه دهخداکذابة. [ ک َذْ ذا ب َ ] (ع ص ) مؤنث کَذّاب . (از اقرب الموارد). زن دروغگوی . || مرد دروغگوی . (ناظم الاطباء). رجوع به کذاب شود.
جعفر کذابلغتنامه دهخداجعفر کذاب . [ ج َ ف َ رِ ک َذْ ذ ] (اِخ ) جعفربن علی نقی (متوفی 271 هَ . ق .) فرزند امام دهم شیعیان بود که ادعای امامت داشت و جمعی او را دروغگو دانسته به کذاب ملقب ساختند. صاحب منتهی الاَّمال نویسد: «و امام جعفر، پس مثلش مثل فرزند حضرت نوح پی
مسیلمه ٔ کذابلغتنامه دهخدامسیلمه ٔ کذاب . [ م ُس َ ل ِ م َ ی ِ ک َذْ ذا ] (اِخ ) رجوع به مسیلمة شود.
کذابانلغتنامه دهخداکذابان . [ ک َذْ ذا ] (اِخ ) (تثنیه ٔ کذاب ) دو کذاب و مقصود مسیلمةالحنفی و اسودالعنسی است . (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). رجوع به مسیلمة و اسودبن کعب عنسی شود.
کذابةلغتنامه دهخداکذابة. [ ک َذْ ذا ب َ ] (ع ص ) مؤنث کَذّاب . (از اقرب الموارد). زن دروغگوی . || مرد دروغگوی . (ناظم الاطباء). رجوع به کذاب شود.
مسیلمةالکذابلغتنامه دهخدامسیلمةالکذاب . [ م ُ س َ ل ِ م َ تُل ْ ک َذْ ذا ] (اِخ ) رجوع به مسیلمة شود.
جعفر کذابلغتنامه دهخداجعفر کذاب . [ ج َ ف َ رِ ک َذْ ذ ] (اِخ ) جعفربن علی نقی (متوفی 271 هَ . ق .) فرزند امام دهم شیعیان بود که ادعای امامت داشت و جمعی او را دروغگو دانسته به کذاب ملقب ساختند. صاحب منتهی الاَّمال نویسد: «و امام جعفر، پس مثلش مثل فرزند حضرت نوح پی
اکذابلغتنامه دهخدااکذاب . [ اِ ] (ع مص ) دروغگوی یافتن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). دروغزن یافتن . (المصادر زوزنی ). || بر دروغ برانگیختن . || آشکار کردن کذب کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || آگاهی دادن شخص به اینکه آن
مسیلمه ٔ کذابلغتنامه دهخدامسیلمه ٔ کذاب . [ م ُس َ ل ِ م َ ی ِ ک َذْ ذا ] (اِخ ) رجوع به مسیلمة شود.