کردوسهفرهنگ فارسی عمید۱. دستۀ بزرگ سوار یا اسب.۲. (زیستشناسی) دو استخوان که با یک مفصل بههم متصل شده باشند.
کردوسةلغتنامه دهخداکردوسة. [ ک ُ س َ ] (ع اِ) گله ٔ بزرگ از اسبان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || عضو. اندام . (ناظم الاطباء). رجوع به کردوس شود. || هر استخوان دوگانه ٔ بند اندام چون دو کتف و دو زانو و جزآن . ج ، کُردوس . (منتهی الارب ). هر استخوان دوگانه که در
کرادیسلغتنامه دهخداکرادیس . [ ک َ ] (ع اِ) ج ِ کُردوسة. (از اقرب الموارد)(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به کردوسة شود.
کردوسةلغتنامه دهخداکردوسة. [ ک ُ س َ ] (ع اِ) گله ٔ بزرگ از اسبان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || عضو. اندام . (ناظم الاطباء). رجوع به کردوس شود. || هر استخوان دوگانه ٔ بند اندام چون دو کتف و دو زانو و جزآن . ج ، کُردوس . (منتهی الارب ). هر استخوان دوگانه که در