کرنجولغتنامه دهخداکرنجو. [ ] (اِ) اسم هندی اکتمکت است . کرنج . کرنجوا. (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به کرنجوا شود.
کرنجولغتنامه دهخداکرنجو. [ ک َ رَ ] (اِ) مرض کابوس است . (آنندراج ) (انجمن آرا). بمعنی کابوس است و آن سنگینیی باشد که در خواب بر مردم افتد. (برهان ). گرانی باشد که در خواب بر مردم افتد و آن را بتازی کابوس خوانند و به فارسی عبدالجنگ خوانند. (فرهنگ اوبهی ). فربخک . (جهانگیری ). سودائی و ثقلی است
کرنجوفرهنگ فارسی عمیدکابوس؛ بختک: ◻︎ ز ناگه بار پیری بر من افتاد / چو بر خفته فتد ناگه کرنجو (فرالاوی: شاعران بیدیوان: ۴۲).
کرنجوهلغتنامه دهخداکرنجوه . [ ] (اِ) کرنج . کرنجو. کرنجوا اسم هندی اکتمکت است که به فارسی خایه ٔ ابلیس نامند. (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به کرنجوا شود.
کرنجوالغتنامه دهخداکرنجوا. [ ] (اِ) کرنج . کرنجو. کرنجوه . اسم هندی است اکتمکت است که به فارسی خایه ٔ ابلیس است . (فهرست مخزن الادویه ).
کرنجوهلغتنامه دهخداکرنجوه . [ ] (اِ) کرنج . کرنجو. کرنجوا اسم هندی اکتمکت است که به فارسی خایه ٔ ابلیس نامند. (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به کرنجوا شود.
کرنجلغتنامه دهخداکرنج . [ ] (اِ) اسم هندی اکتمکت است . کرنجو. کرنجوا. (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به کرنجوا شود.
بختکفرهنگ فارسی عمید۱. حالت خفگی و سنگینی که گاهی در خواب به انسان دست میدهد.۲. رؤیای وحشتناک توٲم با احساس خفگی و سنگینی بدن که انسان را از خواب میپراند؛ کابوس؛ خفتک؛ خفتو؛ برفنجک؛ درفنجک؛ فرنجک؛ فدرنجک؛ برغفج؛ برخفج؛ خفج؛ فرهانج؛ کرنجو؛ سکاچه.
کابوسفرهنگ فارسی عمید۱. حالت خفگی و سنگینی که گاهی در خواب به انسان دست میدهد و شخص خیال میکند که چیزی سنگین بر سینهاش فشار میآورد و نمیتواند تکان بخورد؛ خفتک؛ خفتو؛ بختک؛ برخفج؛ خفج؛ خفجا؛ خفرنج؛ برفنجک؛ درفنجک؛ فرنجک؛ فدرنگ؛ فرهانج؛ کرنجو؛ سکاچه؛ خورخجیون.۲. خواب بد و وحشتآور.
بختکلغتنامه دهخدابختک . [ ب َ ت َ ] (اِ مصغر) مصغر بخت . (ناظم الاطباء). || کابوس . خانق . نیدلان . جاثوم .سکاچه . ضاغوط. مندد. عبدالجنه . فرنجک . کرنجو. باروک . برک . نیدل . جثا. درفنجک . (ناظم الاطباء). برخفج . (یادداشت مؤلف ). سنگینی که در خواب بر کسی پیدا شود. || (اِخ ) نام وزیر انوشیروا
درفنجکلغتنامه دهخدادرفنجک . [ دَ ف َ ج َ ] (اِ) کابوس بود که شب در خواب بر مردم نشیند. (لغت فرس اسدی ). گرانی که در خواب بر مردم افتد و آنرا به عربی کابوس خوانند. (برهان ) (آنندراج ). حکما گویند ماده ٔ سودائی است که در خواب بسبب آن ماده چنان نماید که شخصی مهیبی یا جانوری قصد او کرده و او را نه
کرنجوالغتنامه دهخداکرنجوا. [ ] (اِ) کرنج . کرنجو. کرنجوه . اسم هندی است اکتمکت است که به فارسی خایه ٔ ابلیس است . (فهرست مخزن الادویه ).
کرنجوهلغتنامه دهخداکرنجوه . [ ] (اِ) کرنج . کرنجو. کرنجوا اسم هندی اکتمکت است که به فارسی خایه ٔ ابلیس نامند. (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به کرنجوا شود.