کروکیفرهنگ فارسی عمید۱. طرح یا نقشۀ فاقد جزئیات.۲. نقشۀ تصویری یک منطقه که با استفاده از خطوط متقاطع، خیابانها، و کوچههای محل مورد نظر را نشان میدهد.
کروکیsketch 3, sketch map 1واژههای مصوب فرهنگستانطرح سریع و اجمالی صحنۀ تصادف براساس یک الگو که پلیس راهنمایی و رانندگی و آگاهی آن را ترسیم میکند متـ . ترسیمه
پَرک شکلاتcaraqueواژههای مصوب فرهنگستانشکلاتی پرکمانند که با ریختن لایۀ نازکی از شکلات بر سطح سینی یا مرمر و تراشیدن آن با کاردک پس از سرد شدن تهیه میشود
کراکیلغتنامه دهخداکراکی . [ ک َ کی ی ] (ع اِ) ج ِ کرکی به معنی کلنگ است . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). غرنوق . رجوع به کرکی ، غرنوق و کلنگ شود.
نقشهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه اطلس، کروکی، نمودار لِیآوت، چیدمان هندسه جغرافیا، اقیانوس، زمین توطئه